
خواهی که تا بیابی یک لحظهای …
مجویش
خواهی که تا بدانی یک لحظهای …
مدانش
چون در نهانش جویی دوری ز…
آشکارش
چون آشکار جویی محجوبی از…
نهانش
چون ز آشکار و پنهان
بیرون شدی …
به برهان
پاها دراز کن …
خوش میخسب در امانش
سکنی و سکونت
به نظر میرسد که تنها از طریق ساختن به سکنی میررسیم. سکنی در ظاهر هدف و مقصود ساختن را نشان میدهد، با این تفاوت که هر ساختمانی برای سکونت ساخته نشده است پلها، آشیانه های هواپیماها، ورزشگاهها و نیروگاهها ساختمان هستند ولی محل سکونت به شمار نمی آیند. ایستگاههای قطار و بزرگراهها، سدها و بازارها ساخته می شوند؛ ولی محل سکونت نیستند راننده کامیون اگرچه در بزرگراه احساس میکند که در خانه است ولی در آنجا پناهگاهی ندارد. مهندس در نیروگاه ممکن است احساس در خانه بودن را داشته باشد ولی در آنجا ساکن نیست.
سکنی و پناهگاه
این ساختمانها انسان را در خود جای دادهاند یا انسان آنها را اشغال کرده است؛ ولی از آنجا که سکونت به معنی پناه گرفتن و سکنی گزیدن است در آنجا سکونت نمیکند. حداقل با کمبود مسکن در این دوران همین نیز موجب اطمینان خاطر است. ساختمانهای مسکونی در حقیقت یک پناهگاه به شمار می آیند. ممکن است خانه های مدرن بسیار خوب طراحی شده باشند، به سادگی نگهداری شوند بسیار ارزان ،باشند هوا و نور کافی و مناسب داشته باشند؛ ولی آیا این خانهها به خودی خود ضمانت میکنند که مسکن به شمار آمده و بتوان در آنها پناه گرفت؟ با این وصف ساختمانهایی که مسکونی نیستند به نوبه خود تا آنجا که در خدمت سکونت انسان هستند با سکنای وی تعیین میشوند از این رو سکونت کردن یا پناه یافتن در هر حال غایتی است که در هر ساختنی محور است.
ارتباط سکنی و سکونت
ساختن و سکونت کردن همچون وسیله و هدف باهم در ارتباط هستند؛ ولی تا زمانی که این چیزی است که ما در ذهن داریم ساختن و سکونت کردن را همانند دو فعالیت جداگانه در نظر میآوریم. این ایده ای است که در آن حقیقتی نهفته است؛ ولی در عین حال با الگوی وسیله ـ هدف راه را بر [درک] ارتباط جوهری از منظر خود خواهیم بست؛ زیرا ساختن تنها یک وسیله و یک راه برای سکونت کردن نیست. ساختن به خودی خود و بیش از هر چیز سکونت کردن است. چه کسی این را به ما میگوید؟ به راستی چه کسی ملاکی را فرار راه ما قرار خواهد داد تا با توجه به آن ماهیت ساختن و سکونت کردن را بسنجیم؟
منبع:
از کتاب شعر زبان و اندیشه رهایی نوشتن مارتین هادیگر