ای نوجوانی!
نوجوانی!
تو به همه چیز بیاعتنایی،
گویی همهی گنجهای گیتی در چنگ توست.
درد و رنج را به بازی میگیری،
حتی اندوه در صورتت زیبا مینماید.
بیپروایی و به خود اعتماد داری،
مینازی و میگویی:
نگاه کنید،
من جاودانه زندهام؛
اما نمیدانی که روزهایت شمرده شده،
میگذرند و میگریزند،
بی آنکه رد پایی از خود به جا بگذارند.
همه چیز در تو،
مانند برف و موم در آفتاب
نابود می گردد.

نگاهی به زندگینامه ایوان تورگینف
ایوان سرگهیویچ تورگنیف، نام کامل شاعر و نویسنده روسی است که در ۲۸ اکتبر ۱۸۱۸ در روسیه به دنیا آمد. پدرش افسر بازنشسته بود، بازنشسته ارتش، که چهره خوبی داشت بر خلاف چهره مادرش، پدر تورگینف هیچ علاقهای به همسرش نداشت چرا که او را زن ستمگر و زشتخو میدانست. هرچند تا حد پرستش، شوهر خود را دوست داشت. این زن با فرزند خود هم به خشونت رفتار میکرد. پدر ایوان در سال ۱۸۳۴ دیده از جهان فروبست و مادرش با خشونت و بیرحمی هر چه بیشتر، به اداره املاک شخصی خود در «اسپاسکویه» پرداخت و با اینکه وی دلبستگی شدیدی به فرزند خود داشت ولی با رفتار خشن و مستبدانه ایوان را دچار مشکل کرده بود.
عشق به پدر در یکی از داستانهای کوتاه تورگنیف به نام عشق نخستین(۱۸۶۰) دیده میشود و خیلی از مادر تندخویش در کتابهایش ننوشته، به هر حال ایوان در سال۱۸۳۳ وارد دانشگاه مسکو شد و بعد به سنپترزبورگ رفت و در دانشگاه سنپترزبورگ به تحصیلات خود ادامه داد و پس از گرفتن درجه دانشگاهی، به آلمان رفت و در دانشگاه برلن فلسفه خواند و به قول خود در «دریای آلمان» غور کرد.
نگاهی به آثار ایوان تورگینف
اولین اثر ایوان ، درامی بود به شعر با عنوان «دیوار» که در سال۱۸۳۴ در مجله ادبی «ساوره منیک» پوشکین چاپ شد. کار دیگر ایوان که با اقبال همگان روبهرو شد، شعر بلندی بود با نام «پاراشا» که آن هم در سال۱۸۴۳ در همان مجله ادبی «ساوره منیک منتشر کرد. بلینسکی – منتقد معروف – قوه درک و ذوق شاعر جوان را خیلی زود دریافت و اندکی بعد، دوست نزدیک و راهنمای ادبی تورگنیف شد.
ایوان در سال۱۸۵۰ پس از فوت مادر، شعر و شاعری را رها کرد و به نثر روی آورد. او نمایشنامههای زیادی نوشت که معروفترین و بهترین آنها «یک ماه در حومه»(۱۸۵۵) است. این نمایشنامه در سال۱۹۰۹ در مسکو به روی صحنه آمد و به عنوان یکی از ماندگارترین کارهای تئاتر روسیه معرفی شد.
رمانهای ایوان تورگنیف عالیترین شرح تحولات سیاسی و اجتماعی روسیه را در رابطه با گروه اندک ولی برگزیده جوانان لیبرال و رادیکال کشورش در بر میگیرد؛ گرچه پارهای از جوانان انقلابی روسیه دقت و صحت تصاویر ادبی وی را کاملا تصدیق میکردند.
نخستین
نخستین داستان بلند ایوان «رودین» است که در سال۱۸۵۶ چاپ شد. در این داستان، تورگینف از سخنور هوشمندی به نام رودین سخن میگوید. میتوان گفت که شخصیت رودین، بر اساس شخصیت باکونین بازسازی شده است.
مهمترین
مهمترین داستان بلند او «پدران و فرزندان» که در سال۱۸۶۲ منتشر شد، از همین احساس تقصیر وی ریشه میگیرد. دراین اثر، توصیفهای وی موفق، زیبا، متوازن و بسیار گیراست. قهرمان داستان – بازارف – که میتوانست ماتریالیست پرخاشگری باشد، نیهیلیست کاملی از آب درمیآید که همه قوانین جز قوانین طبیعی را نفی میکند.با این حال، بازارف گرفتار عشقی میشود که سرانجامی جز ناکامی ندارد. از لحاظ هنری، رمان فوقالعاده پدران و فرزندان پیروزی عینیت هدفدار را به بهترین شکل مجسم میکند. این رماندر بیان مرگ غمانگیز نویسنده تا سر حد یک تراژدی تکامل یافته میرسد
دوره انتهایی
کارهای ادبی آخرین دوره زندگی تورگنیف با احساس غربت همراه است که به زیباترین وجه در نوشتههای شیوایی چون «رنگ استپها» (سال۱۸۷۰)، «سیلابهای بهاری» (سال۱۸۷۲)، «سرود پیروزی عشق» (سال۱۸۸۱) و دیگر داستانها جلوهگر میشود. در دهه ۱۸۷۰ وی به عنوان سفیر افتخاری فرهنگ روسیه در پاریس به سر میبرد. نویسندگانی چون ژرژ ساند، گوستاو فلوبر، برادران کنگور، امیل زولای جوان و هنری جیمز با او در ارتباط بودند و مقدمش را گرامی داشتند. در سال۱۸۷۸ نایبرئیس کنگره بینالمللی پاریس شد. به سال۱۸۷۹ از دانشگاه آکسفورد، دکترای افتخاری گرفت و هنگام حضور سالانهاش از روسیه، به گرمی از او استقبال کردند. آثارش به زبانهای فرانسه و آلمانی ترجمه شد و شهرت جهانی پیدا کرد.
ایوان تورگنیف د ر نهایت در بیستودوم اوت ۱۸۸۳ در یوژیوال، کنار سن، در نزدیکی پاریس از دنیا رفت و او را در سنپترزبورگ به خاک سپردند