معرفی فیلم بیمار انگلیسی

آرزوی دنیای بدون مرز

“از کجا می آیی؟
– چه فرقی دارد؟
در جنگ، این که از کجا آمده ای خیلی اهمیت پیدا می‌کند!

کشورهای واقعی، ما هستیم! نه مرزهایی که بر نقشه ها ترسیم شده‌اند با نامهای مردان صاحب قدرت…
میدانم …
می‌دانم که خواهی آمد و مرا با خود خواهی برد… می‌خواهم با دوستانمان قدم بزنم. بر زمینی که مرزهای سیاست آنها را قطعه قطعه نکرده است”

جنگ مفهومی ممنوعه است، که قبح آن از میان رفته است. این قبح بر باد رفته نه از تکرار که از مفاهیمی ست که انسان از بطن آن بیرون کشیده است. ملیت و ملی گرایی و سیاست و مرز و صلح و آزادی و سرباز و وطن و شهید به جنگ ها مشروعیت بخشیده‌اند. تا این هدف‌ها برپا هستند، جنگ پشت جنگ می‌آید.

فیلم بدون مرز

بیمار انگلیسیThe English Patient فیلم اسکاری از آنتونی مینگلا فقید است که به مفهوم مرز در جنگ جهانی پرداخته است و از این حیث جنگ و واژه هایی چون مرز را به چالش کشیده است.
داستان فیلم در خلال جنگ جهانی دوم رخ می‌دهد که خلبانی گمنام (ریف فاینز) دچار حادثه می‌شود و در شمال آفریقا سقوط می‌کند.
او که به سبب زخم‌های هولناک و شوک روانی نام خود و گذشته‌اش را به یاد نمی‌آورد، با نام بیمار انگلیسی به نیروهای متفقین در ایتالیا تحویل داده می‌شود. در آنجا پرستاری به نام هانا (ژولیت بینوش) با اجازه سرپرست بیمارستان او را در صومعه ای در ایالت توسکانی بستری و از او مراقبت می‌کند.
با پیدا شدن سر و کله کاراواجیو که خود را وابسته متفقین با نهضت مقاومت ایتالیا معرفی می‌کند و یک ستوان سیکهندی تباری و مین یاب به نام کیپ سینگ در صومعه زندگی هانا و بیمار انگلیسی دگرگون می‌شود. روزی که کاراواجیو و هانا در باره نوشته‌های هرودت بحث می‌کنند، خلبان انگلیسی گذشته‌اش را به یاد می‌آورد که در خلال جنگ دچار یک عشق ممنوعه می شود و …

عاشقانه‌ای ماندگار

بیمار انگلیسی بهترین عاشقانه متأخر تاریخ سینماست با این دیالوگ های پر درد:

How long is a day in the dark, or a week?
روز در ظلمت چه مدت است یا هفته؟
The fire is gone now, and I’m horribly cold
حالا آتش خاموش و هوا بسیار سرد است،
I really ought to drag myself outside but then there would be the sun- در واقع باید خودم را به بیرون بکشانم، اما تابش خورشید خواهد بود!
I’m afraid I waste the light on the paintings and on writing these words
افسوس که روشنایی را هدر دادم، در دیدن نقاشی‌‌ها و نوشتن این کلمات.
,We die
می میریم،
We die; we die rich with love and tribes,
می میریم، می میریم، غنی از عشق و قبایل.
,Tastes we have swallowed
آن چه را بلعیده ایم می‌چشیم.
Bodies we have entered and swum up like rivers,
پیکرهایی‌ که وارد شده‌ایم و چون رود بالا رفته ایم،
Fears we have hidden in, like this wretched cave ترس هایی که در آن نهان کرده‌ایم، مثل این غار متروک.
,I want all this mark on my body
می‌خواهم پیکر ام نشانی‌ از این داشته باشد.
,We are the real countries
کشور های حقیقی‌ مائیم،
,Not the boundaries drawn on maps with the names of powerful men
نه مرز‌های کشیده شده بر نقشه‌ها با اسامی مردان مقتدر.
,I know you will come and carry me out into the palace of winds
می‌دانم که می آیی تا مرا به قصر باد‌ها ببری،
That’s all I’ve wanted,To walk in such a place with you, with friends, on earth without maps
تنها چیزی ست که خواسته‌ام، با تو قدم زدن در چنین مکانی، با دوستان، در جهانی‌ بدون مرز.
The lamp’s gone out and I am writing in the darkness
اکنون چراغ خاموش شده و من در تاریکی‌ می‌نویسم …
آری ، کشورهای حقیقی مائیم، نه مرزهای کشیده شده بر روی نقشه ها به دستِ مجانین قدرت

 

معرفی فیلم بیمار انگلیسی
معرفی فیلم بیمار انگلیسی

معرفی فیلم بیمار انگلیسی

نویسنده: مهدی رزاقی طالقانی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *