
آلت در متن زندگی
صبح از خواب بر می خیزم و به طریق معمول استوری های دوستانم را چک می کنم
یکی از دوستانم که بسیار هم از قضا محترم و نجیب است از حضور یک آلت سرگردان (یک نر) در چت خصوصیاش نوشته است که به او گفته است که عاشق ناخن های پای اوست
و دوست دیگری از زنی در مددکاری(بهزیستی) نوشته است که زیر سی سال سن دارد و مردی مولتی میلیاردر او را مجبور کرده است تا تمام دندانهایش را بکشد تا نوعی از سکس را …
به آلت سرگردان و نر عاشق ناخن پای دوستم درخواست دوستی می دهم و لابد بخاطر اینکه عکس پروفایل بنده پر از موی ژولیده است و اسممان هم دختر بودن را در ذهن افراد بیمار متوهم می کند، درخواستم را به سرعت می پذیرد. در کمال تعجب میبینم که …
واعجبا
آقای نر عاشق ناخن پای دوست ما، در آخرین بیاناتش، پستی پر از سرزنش و وجدان دردی در مورد واقعه مدرسه خیابان مرزداران بیان داشته است.
یک بیمار عاشق دلباخته انگشت پای یک زن که می تواند عشق ش را بیپروا فریاد کند
برای یک بیمار عاشق دلباخته باسن پسران اظهار تاسف کرده است.

پذیرش آلت
با خودم فکر می کنم که چرا من از این خبرها یکه نمی خورم ؟ دلیلش واضح است. من در این جامعه زندگی کرده ام تاریخش را خواندهام و از تمایلاتش با خبرم. در مدرسه و دانشگاه و خانه دانشجویی و شرکت و طویله و … رد پای سکس با حیوان و لواط و زنا و تجاوز و تعرض و دستمالی را دیدهام و شنیدهام و خواندهام.
تعجبی هم ندارد. جامعه ای که اخلاق در آن همواره در بند و وابسته دین بوده است، امروز و حالا که دینش سیاسی شده و فرو ریخته، اخلاقی هم در آن باقی نمانده است که مانع حیوانیت باشد.
خلاصه اینها مایه تعجب نبود. آنچیزی که حقیقتا مایه حیرت است نقشی است که این جامعه بازی میکند
این نر عاشق انگشت پای یک خانوم یا به تعبیر دوست جان ما آلت سر گردان چنان نقشی بازی میکند که انسان در عجب از وقاحت او می ماند
این آلت های سرگردان دور و بر ما بسیار بسیار زیاد شدهاند هر روز یک روایت از خودکشی و قتل دختران زنان به گوش میرسد، در مدرسه و خیابان و به بهانه حجاب و … این خیلیها شاید از همان دست بیماران جنسی باشند.
رابطه آلت و نقاب
حقیقت این است که در جامعه ریاکاران نه از جنایت که باید از نقشها و نقابها ترسید
و باید روبروی این جریان ایستاد.
نقابها در این مرز و بوم همیشه و این روزها محبوبیت و پست اداری و رانت و رابطه و مال و قدرت و اعتبار میآورند. فرقی هم نمیکند دیندار و غیر دیندار و زن و مرد در چه جایگاهی …
امروز هم هزاران نفری که خود بیماران جنسی خطرناکی هستند اما نقاب “وجدان پاک و بیدار عمومی” زدهاند و دخترکی را سرزنش میکنند که چارهای جز عریان شدن نداشتهاند
نقابها و ساختار سیاسی و اجتماعی
شاید اگر حاکمیت قانون و اصول اخلاقی نبود، بردن آبروهای کذایی و برداشتن نقابها از چهرهها پایان یک وضعیت تلخ بود، اما مشکل اینجاست نقاب در ساختار سیاسی رانت آور و پر منفعت است، و اگر هزار نقاب هم از روی جامعه برداریم، منفعت آوری نقاب، آلتهای انسان نمای تازهای را تولید میکند
این وظیفه جامعه و حاکمیت به صورت توأمان است که چهره واقعی یک فرد را به رسمیت بشناسد. اگر حاکمیت مردم را با آرزوهایشان قضاوت نکند و نقصها و داشته و نداشته آنها را به رسمیت نشناسد و صاحب حق به شمار نیاورد و حقوقشان را تامین نکند
و کماکان مردم را به ایفای نقشی که خود دوست دارد وادار کند، اعتماد عمومی باز بیشتر از این از میان می رود و خود همین مردم در وهله اول از نقش هایی که حکومت بر صورتشان زده است در امان نخواهند بود.
این بی اعتمادان که اعتمادشان به حکومت را هم از دست دادهاند
و تمام طرح های حکومت و دولت را به شکست میرسانند و حکومت را ساقط میکنند
راه حل …
اگر حکومت دست از دستگاه ریانوازی و ریاکار پروری خود در تمام ارکان جذب و پذیرش و فرهنگ سازی بر ندارد.
این آلت های متحرک و نقابدار به خودشان و حکومت و تاریخ و دین و هر آنچه که می شود فکر کرد و گفت تجاوز می کنند و عفت زیستن را تا ابد در این کهنه بوم لکه دار می کنند و پرونده اخلاق که هیچ پرونده خدا را برای همیشه در اینجا می بندند.
از ما گفتن بود.
آلت سرگردان ایرانی و مشکل نقاب
نویسنده: مهدی رزاقی طالقانی