مرگ از ابتدا
رابطه آدم ها با مردگان در طول تاریخ بارها تغییر کرده است. تقریبا تمام ملت های نخستین از مردگان خود می ترسیدند و میکوشیدند وسائل خشنودی آنها را فراهم کنند تا مبادا زندگی را بر زندگان تلخ کنند. مثلا ما ایرانیها “مرده را بطور درهم پیچیدهای در کف اطاق دفن میکردیم. چرا که فکر میکردیم این قُرب و همجواری میت، زندگان را از لزوم تهیه هدایا برای او معاف میکرد؛ چرا که به گمان اجداد ما روح مرده میتوانست در خوراک خانواده شرکت کند. گهگاه در کنار آنها خوردنیهای مختلف هم میگذاشتند تا از شر گشنگی مرده در امان باشند.
مرگ در میانه
بعدها باز این رابطه مبتنی بر ترس تغییر کرد و قبرها در کف خانه حفر نمیشد. چند صد متر دورتر از شهر، گورستان که به منزله شهر مردگان بود قرار داشت اما باز اموات با لوازم متعدد و مختلف در خاک دفن میشدند؛ بعد از این مرحله بشر دیگر از مردگان که نمیترسید هیچ!!! به مرده پرستی هم تمایل پیدا کرد
در اینجا بود که مردم اصل را بر مردن نگذاشتند و مهم بود که چه کسی مرده است، شخصیت و ثروت و اخلاق و اعتبار آدمها گهگاه تن آنها را بعد از مرگ مقدس میکرد. باز اندکی بعد تر مرگ های هدفمند در رابطه انسان با مردگان تغییرات زیادی ایجاد کرد. مرگ بر اثر فداکاری و ایثار و … این دو مرحله باز قبرستان ها را به نزدیکی انسان ها کشاند و حتی عده ای خانه خود را نزدیک یک قبر بنا می کردند تا از این احساس خوبی که به آن باور داشتند بیشتر بهره ببرند.
مرگ در امروز
اینروزها هم رابطه آدم ها با قبرها از هر دو نوع است، رابطه دیندارها دو سویه است، اگر اعتقاد به دنیای دیگر باشد هم مردگان منتظر هدیه های زندگانند و هم زندگان چشم انتظار شفاعت بعضی از مردگان مقدساند و برای از خدا گذشتگان هم، مردگان باز ترسناک نیستند، آدمها دلتنگشان هستند. مهم نیست که … کسی مرده پرست باشد یا اصلا با مرده ها کاری نداشته باشد. اهل زیارت باشد یا نباشد … مهم فقط این است که مرده ها نگارندگان تاریخ اند. باید با آنها هم مثل خیلی از آدمها دوری و دوستی داشت
برای رابطه صحیح با آنها باید از خرافه قبربازی دور و با ثمره عمر و خاطرات و کارنامه ی کرده و ناکرده شان دوست بود.

مرگ و ما و مردگان
نویسنده: مهدی رزاقی طالقانی