از آزادی بنویس
مدام میگفت درباره آزادی بنویس و با من حرف بزن.
فکر میکردم اگر کسی هنوز هست که آزادی را نمیشناسد و رویای آن را ندارد، با او چه میتوانم گفت؟
از کدام حرفهای تکراری، انتزاعی و روی کاغذی میتوان حرف زد روشنفکرها و هنرمندها و متفکران نگفتهاند؟
حقیقتا من چیزی بیشتر از آنچه درباره رهایی گفتهاند ندارم که بنویسم. اینها را صادقانه به او گفتم و در پاسخم گفت که رویایش را دارد، همین حرفهای تکراری و انتزاعی و اینها را هم شنیده است، فقط دوست دارد بداند که طبیعت آزادی چیست و ما امروز کجای تاریخ آزادی ایستادهایم؟
اینها را برایش با عنوان «تأملی بر طبیعت و تاریخ آزادی» نوشتم:
تأملی بر طبیعت و تاریخ آزادی
آغاز آزادی
تاریخ آزادی انسان در قرائت دینی، همان رهایی آدمِ پیامبر از بهشت بود. ذات آدمی اینگونه است که حتی در بهشت هم یک ممنوعه بی اهمیت را بر نمیتابد، رهایی از ممنوعیت سیب یا گندم ابتدای تاریخ آزادی است. جایی که آدم هزینهاش را پرداخت و به زمین تبعید شد.
در نظریه فرگشت داروین هم تاریخ آزادی بشر، تلاش آن تک سلولی ۴ میلیارد سال پیش است که برای تکامل، همواره خود را از بند موقعیتها و اقتضائات جبری رهانید و در نهایت به انسان شدن انجامید. از این منظر آزادی یک انتخاب طبیعی است.
بنا را بر هر کدام از گزارههای دینی و غیر دینی تاریخ آزادی بگذاریم. یک اصل قطعی است که انسان باید از گذشته و عادات معمول خود برای آزادی بگذرد، باید طبیعت این انتخاب را بپذیرد. طبیعت آزادی تفکر است و بعد حرکت. طبیعت آزادی رهایی و عبور است با پرداخت هزینهای گزاف.
عبور از غریزه
برای آزادی باید از غریزه گذشت. از تمام آنچه هست و شاید کارکرد دارد هم گذشت. آزادی و آزادیخواهی دشوار است. انسانها برای آزادی حتی باید آن کشتههای راه آزادی را فراموش کنند، باید از مقدس سازی حتی یک انسان بگریزند، تمام مجسمه ها و نمادهای آزادی را باید از میان برد، که اینها خود، مانع آزادیاند. آزادی همینقدر سخت و حساس است
آزادی در گذر
در گذر است آزادی و رهایی از هر بند و مانعی. تنها تشبیه آزادی در بالهای عقابی است که در آسمان بدون بال زدن پرواز میکند و پروازش حتی در بند یک جنبش نیست، پروازش وابسته به نیرو و حتی خواست و هدفی نیست. پروازش تنها آزادیست این آزادی است که فلسفه و توان و جهتِ پرواز است.
حقیقت این است دنیای امروز دنیای پرواز است، پروازی که حتی محتاج اراده و تلاش نیست. آزادی در حال تحقق است و تلاش نسلها برای تحقق آزادی تنها از روی عطش آنها برای چشیدن این اکسیر حیات پیش از وفات جسمهایشان است. آن سلول ۴ میلیارد ساله هیچ گاه متوقف نشده و نخواهد شد و آن آدم چند هزار ساله کماکان ممنوعیت سیب را بدون توضیح و انتخاب نمیپذیرد
طبیعت آزادی سیال است، باید رفت با پا با اندیشه، با چشم، با قلب … به هر کجا که میشود سر حد آزادی انسان و حیوان و گیاهانی که آزادند و توقف در آن سرحد خود آزادیست، توقف در سر حد آزادی دیگران، طبیعت آزادی است. دنیای امروز و دنیای آینده دنیای سیال است که در آن به صورت پیش فرض هیچ چیز قطعی نیست، هیچ چیزی لازم نیست. در چنین دنیایی تنها آزادی یک اصل اخلاقی است که میتوان به آن معتقد بود و دل به آن سپرد.
آزادی تنها اصل ماندگار تاریخ
در طول قرنها تمام مفاهیم بشری، که حکم دست و پا زدنها و بال زدنهای بیهوده بودهاند، فرو ریخته و تنها اصلی که باقی مانده است آزادی است.
با همه دشواریها، و پسندها و ناپسندهای معمول، واژگان و معانی و فرم و صورت افعال بشری خود را از انقیاد حکمها و حریمها و حرمتها رها کردهاند. نظم، عشق، دین ، ایثار، مادر ، رشد، احترام، ازدواج ، اصالت ، زیبایی، نور و هزاران مفهوم اخلاقی بشری چنان مرزهایشان جا به جا شده است که دیگر به صورت قطعی نمیتوان آنها را بخشی از دایره اخلاق و فضیلت بر شمرد. بشر سمفونی پرواز آزاد را خارج از تعریف مثبت و منفیِ مفاهیم مینوازد، و نتیجه گاهی آزاردهنده و گاه روح بخش است اما هر چه هست در دایره آزادیست.
عبور آزادی از مرزهای سخت
امروز فون تریه در فیلم خانهای که جک ساخت، در تلاش برای فهم آزادی حتی جنایت را منبع الهام هنر بر میشمارد.
آیزیا برلین فیلسوف انگلیسی معتقد بود که «آزادی فقدان موانع در راه تحقق آرزوهای انسان» است و برای تحقق این آرزوهای ولو کوچک همجنسگرایی دیگر جرم نیست و یک انتخاب برای یک آرزوی قابل احترام است.
سقط جنین قتل نیست و در حال قانونی شدن در دنیاست تاریخ آزادی امروز به نقطهای رسیده است که حتی جهان، در انحصار نفع و حقوق انسان نیست و حفظ حقوق سنجاب جنگلهای استرالیایی در هنگام اتش سوزی، مفهومی فاخرتر از شکار شیر است آزادی، به سان همان پروازی که محتاج بال زدن نیست،
انسان را به نقطهای رسانده که حتی نور و خورشید هم معنای دیگری یافتهاند روز و نور دیگر تنها مجال کار نیست و شب دیگر مختص استراحت نیست. وضعیت روز و نور اینگونه است، وضعیت تمام باورها و ارزشها و بایدهای دیگر هم مشخص است . تاریخ آزادی امروز در نقطهای ایستاده که در آن مادر بودن دیگر محتاج یک رحم و زایمان نیست و فرزند آدمی لزوما یک انسان دیگر نیست. دین و معنادار کردن دنیا به کلی دچار مسائل جدی است و حتی مفهوم والایی مانند شهادت در قرائتهایی خاص، دیگر یک مفهوم کاملا اخلاقی نیست و به ترور و عملیات استشهادی تنه میزند.
این آزادی است که میماند
در تمام تاریخ این جابه جایی رذیلتها به فضیلتها و فضیلتها به رذیلتها، تنها آزادی است که بر مسند سلطنت عقل و قلب آدمی و جوامع انسانی محکم تکیه داده و حکم میراند.
این آزادی است که به حکمش آن متهم محکوم به قصاص را هم میتوان برای نفس کشیدن ولو در زندان آزاد گذاشت، این آزادی است که به حکمش مقدس بودن خانواده فرو پاشید و این آزادی است که به حکمش، انسان در بند مفهوم وطن و مرز، جواز مهاجرت را یافته و این آزادی است که به انسان مجال آن را داد که بنده تفکر ادیان و سرمایهداری و کمونیسم نباشد و هزاران مثال از این جنس میتوان گفت و نوشت
همین آزادی بیپروا و مداوم
آزادی همین است. همین نوشته که در آن فراموش کردهام از تعریف آزادی برایت آغاز کنم. و بگویم این آزادی چیست؟ بگذار از تعریفهای ساده بگذریم
آزادی یک مفهوم انتزاعی نیست. چیزی شبیه طبیعت است، یک نظام و منشور منسجم دارد تک بعدی نیست که در ذیل آن، انسان ولو دشمنان آزادی محترم و دارای حقوق نباشند. در آزادی، دشمن آزادی هم به قدر وسعتی که از او دیگران در امانند آزاد است. این قاعده آزادیست، هر قدر دایره امان تو گسترده باشد، تو آزادتری و این وعده نیست، طبیعت آزادیست
تاریخ آزادی امروز سیر طبیعیاش را به بشر نشان داده است. سرنوشت میگوید: انسان آزاد مانند جامعه آزاد، به مرور پای درس آزادی، مرزها را میشناسد و تنها مرز آزادی، مرز آزادی و امنیت دیگری است، خواه دیگری انسان باشد، خواه اثر تاریخی، خواه یک درخت و خواه یک مجرم
تاریخ آزادی از طبیعت الهام میگیرد، از جنگل از دریا از آسمان از خاک. تاریخ سیرک و درشکه تمام شده، تاریخ سواری دادن به کشیش و آخوند تمام شده، تاریخ مجسمه ساختن از آدمها تمام شده، تاریخ ترس از خدا و جنس دوم پنداشتن زن تمام شده است
هنوز ستم و ظلم در جهان به وفور وجود دارد، اما بشر در حال ورود به عصر آزادی است.
با این حال آزادی در میان اصول اساسی زندگی انسان، کودکی است که دارد زبان باز میکند، هر کسی باید به قدر امکانش برای آزادی بهانهای باشد تا حرف بزند تا گام بردارد تا رشد کند، یک زن برای مرد، یک معلم برای شاگرد، یک عابر برای مورچه، یک سیاستمدار برای مردم، هر کسی باید بهانهای برای نمو آزادی باشد
این را برای تو مینویسم که نمیتوانی از تاریخ آزادی امروز هنوز شاد باشی و امیدوار
بله
درست است
امروز جهان هنوز زیبا نیست. اما با آزادی، شاید فردا کمی زیباتر باشد.برای انسان و جامعه انسانی، طبیعت و زیست حیوانی …
اما بدون آزادی، امروز زیبا نیست، امیدی به فردا هم نیست
