و اما چرا رأی نمی دهیم

مقدمه‌ای بر یک جبر آرمانی

بسیاری فکر می کنند من، ما و بسیاری از آنها که با صندوق رأی خداحافظی کرده اند مشکل مان اقتصاد و بی پولی و فقر است.
من به این فرضیه احمقانه در دو بخش پاسخ می دهم. بخش اول به این می پردازم که چرا ما رأی نمی دهیم که مشخص شود که جامعه طویله نیست که عده ای گوسفند محتاج علوفه باشند.
و بخش دوم پاسخم شامل این مسئله است که چرا کارگزاران جمهوری اسلامی فکر می کنند مشکل ما اقتصاد است.

این جبر آرمانی را چگونه می‌بینید؟

ما که رأی نمی دهیم حالا بیشتر از صد و سی سال است در پی حاکمیت قانون و آزادی هستیم با استبداد و استحمار و استثمار مشکل اساسی داریم و هر کاری که لازم باشد انجام می دهیم تا به این هدف خود برسیم.
ما مثل شما طبقه حاکمِ امروز، دغدغه شکم و زیر شکم نداریم. کودکی مان در فقر نگذشته، ارتباطمان بیشتر از شعب ابی طالب با جوامع جهانی مدرن برقرار است. سطح دغدغه هایمان از جامعه انسانی هم فراتر رفته و همزمان که در پی انقراض گونه های انسانی واپس گرا هستیم، به دنبال حفظ گونه های جانوری هم هستیم، اگر شما منتظرید تا کسی بیاید و جهان را اصلاح کند ما خودمان دست به کار شده و زمین و محیط زیستش را از زباله و زباله سازانی چون شما پاکسازی می کنیم
طوری حرف می زنید که معلوم است ما و شما در دو کشور مختلف و دوره مختلف زندگی می کنیم، ما که در انتخابات شما شرکت نمیکنیم در پی تعامل با جهانیم، ما از مرز دین و جغرافیا گذشته ایم، اگر شما با ماکت زشتی از حکمرانی دینی هنوز برایتان تولید بچه شیعه مهم است، ما در پی تربیت شهروند جهانی هستیم، ما در پی حق و حقوق اقلیت ها و کودک افغانستانی ساکن ایران هستیم که در کنار او بهشت را نه در آن سوی حیات که در همین جهان برپا کنیم
درباره تفاوت ما که رأی نمی دهیم با شما می شود یک کتاب نوشت
حالا بینی و بین الله شما لایق یک رأی ما هستید؟
باور کنید که ما می دانیم که فقط و فقط اگر قدری تملق و جهل داشته باشیم و به شما نزدیک شویم شکم هامان سیر تر از امروز است. ما می دانیم که ما یک قدم به سمت شما برداریم شما صد قدم بر می دارید ما عقل و وجدان و آرمانهایمان را بدهیم شما ما را غرق رفاه می کنید و شکم ما را از مال مفتِ نفت پر می کنید
والله ما این را می دانیم اما ما در پی حقیقتیم، حقیقتِ آزادی و انسانیت
به هر صورت ما در یک صد و سی سال اخیر به چون شماها فرصت بسیار دادیم، به پادشاه سوئیس درس خوانده و یک نظامی تا یک مرجع تقلید این فرصت را دادیم که مسیر ما را هموار کنید
آنها که در این مسیر یاری مان کردند جایشان در قلب و جان ما محفوظ است و آنها که سد راهمان بودند هم که می دانید کارشان به کجاها که نکشید

چرا جبر آرمانی را اینگونه می‌بینید؟

و اما شما چرا در باره ما اینگونه فکر می کنید.
دلیل اول به طبقه اجتماعی شما مسئولان باز می گردد.
وقتی حکومتی کارگزاران خود را از ضعیف ترین و ذلیل ترین و بی مایه ترین و فرمانبردارترین بخش جامعه انتخاب می کند که کودکی شان با فقر و فلاکت گذشته و سطح دغدغه شان نهایتاً کسب درامد و پر کردن شکم است طبیعی است که این مسئول با آن کودکی فلاکت بار، همواره اولین فرضیه نارضایتی جامعه را به فقر تعبیر می کند.
آقایان مسئول در جمهوری اسلامی نسخه شما برای هر نارضایتی پول است و ما این پول درمانی را در تربیت خانواده و فرزندان شما و آقازادگانتان به وضوح مشاهده میکنیم که چگونه سیری ناپذیر و با ولع در فسادهای اقتصادی غوطه ور هستند.
برای آقازادگان شما تنها دردی که تعریف شده درد شکم است (درد زیر شکم بماند برای بعد)
شما انقلاب سال ۵٧ را هم به دروغ و تحریف تعبیر به انقلاب گرسنگان کردید و واژه انقلاب مستضعفین هم که در تحلیل هایتان به وفور مشاهده می شود از این وجه است
دلیل دیگر اینکه هر اعتراض اجتماعی را به گرسنگی تقلیل می دهید، سیاستی است که به کار می بندید تا در سایه آن باقی ضعفهای بنیادین تان را در اداره اجتماع سرپوس بگذارید.
بسیار شنیده ام که هنگامی که به صورت عریان با این سوال مواجه می شوید که چرا وضعیت اقتصادی جامعه اینگونه است پاسخ می دهید که ما برای رفاه که انفلاب نکرده ایم، انقلاب ما برای تعالی دینی و سعادت اخروی مردم بود
همینقدر پوچ و بدوی هستید
حرف زیاد است و دلیل دوم و سوم هم بماند برای بعد اما دست شما برای ما سالهاست که رو شده است، نجابت کردیم و فرصت دادیم اما شما با وام گرفتن از تفکر روستایی تان کماکان جامعه را طویله و ما را گوسفند فرض کردید
شما حقیر بودید و ما بزرگوار
فرصت شما تمام شده است
رأی بی رأی
کاش بازی را همین جا تمام کنید که انتهای این مسیر روزهای تلخ و سختی است که ما هم دوستش نداریم


و اما چرا رأی نمی دهیم

نویسنده: مهدی رزاقی طالقانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *