آیا همه آدمها باید درباره همه مسائل اظهار نظر کنند؟
آیا باید در هر دو قطبی اجتماعی سیاسیای و حقوقی واقتصادی وزیست محیطی و امنیتی یک سمت ماجرا ایستاد؟
آیا هر دو قطبیای یک سمت آن حق است و یک سمت آن باطل؟
آیا همه چیز مطلق است؟ و هیچ رخدادی نسبی نیست؟
آیا هر چیزی یا سیاه است یا سفید؟ آیا هیچ چیزی خاکستری نیست؟
آیا همه چیز روشن است و زیر هیچکاهی آب نیست؟
آیا با اطلاعات ناقص باید درباره هر موضوعی اظهار نظر کرد؟
آیا برای یک قضاوت نباید صحبت دو سمت ماجرا را شنید؟
آیا برای یک اظهار نظر نباید اندکی منتظر زمان بود؟
آیا میتوان هم کارشناس سیاسی بود؟ هم کارشناس فرهنگی؟ هم کارشناس حقوقی؟ هم جامعهشناس؟ هم اقتصاددان؟
آیا تخصص جای خود را به هوچی گری داده؟
آیا تحقیق و پژوهش و بررسی، شعراند؟
آیا نباید به کارشناسان فرصت اظهار نظر داد؟ و به نظر کارشناسان اعتماد کرد؟
آیا تنها با داشتن چند خبر میشود تحلیل داشت؟
آیا رسانهها میتوانند به انسان قدرت قضاوت بدهند؟
آیا رسانهها حقیقت را منتشر میکنند؟
آیا شبکههای اجتماعی باعث خفه شدن صدای اهالی علم نشده است؟
آیا شبه علم جای علم را گرفته است؟
آیا با داشتن کیبورد دیگر نیازی به دانشگاه و پژوهشگاه و دادگاه اندیشکدهای نیست ؟
آیا مصداق این شعر اینروزها زیاد نیست؟
به میدانی که می بنـدد پای شهسـواران را
تو طفل هرزه پو، باید کنی این ترکتازیها
نخود هر آش
نویسنده: مهدی رزاقی طالقانی
