محمد، سپیده و طرح‌واره اطاعت

امروز ظهر در دفتر شرکت روبرویی داد و بیدادی به راه افتاده بود، ‌یکی داد می‌زد این اشتباهه‌ یکی دیگر داد می‌زد به تو مربوط نیست، اینجا خونه ت نیست کاری که من می‌گم رو باید انجام بدی
اینکه چه شد و نشد و چه کسی چه گفت و نگفت خیلی مهم نبود، از یک سمت فرمان بود و از سمت دیگر مقاومت.

محمد

تصویر: صبری رخ فروز

آنکه مقاومت می‌کرد را می‌شناختم، محمد کارمند درون‌گرایی بود که در واقع بهترین کارمند آن شرکت بود
عصر، وقت بازگشت به خانه در آسانسور اتفاقی با او روبرو شدم و با اینکه سخت بود از او پرسیدم ماجرا چه بود؟ خلاصه صحبتش این بود که رییس شرکت تصمیمی گرفته بود که به زعم محمد اشتباه بود. و ممکن بود شرکت را دچار مشکل جدی کند. محمد از انجام دستور سرپیچی کرده بود و پیشنهاد داده بود که چند کارشناس از خارج از شرکت بیایند و در یک شور مسئله مطرح شود، اگر آنها هم با ریاست همنظر بودند، این اقدام عملی شود،
اما برای رییس شرکت این تعلل در انجام کار و پیشنهاد گران تمام شده بود و داد و بیداد راه انداخته بود
محمد می‌گفت چیزی که بیشتر از بی ادبی و فریادهای رییس آزارم داد پیروی گله‌ای همکارانم است که همه‌گی عقل خود را داده‌اند دست ریاست و با آنکه اشتباه این تصمیم واضح بود کسی انگار قصد فکر کردن و مقاومت را نداشت.

طرحواره اطاعت و سلطه پذیری

این داستان را از محمد که شنیدم یاد یک تحقیق درباره طرحواره‌های اطاعت و سلطه‌پذیری و وابستگی ایرانیان افتادم. که در آن پژوهشگر با مطالعه داستانهای کتب اول دبستان سه کشور ایران و چین و آلمان به نتایج جالبی رسیده بود.

نتایج این پژوهش نشان داد نیازهای « پیروی» در ایران، «پیشرفت» در آلمان و «مهرورزی» در چین، سه نیاز اول و اصلی هستند که در ابتدای تحصیل به دانش آموز القا می‌شود
در این تحقیق آمده بود که نیاز به «پیروی» به دو نوع «تسلیم» و «احترام» تقسیم می‌شود. پرتکرارترین نیاز در کتابهای ایران، «پیروی» از نوع « تسلیم» است. در چین و آلمان نیاز به پیروی تنها به شکل «احترام» یا «سپاسگزاری» نمود پیدا کرده است.
در این تحقیق، محقق به این نتیجه رسیده بود که کودک ایرانی می‌آموزد که طلب‌کننده و گیرنده (تلویحاً مصرف‌کننده و تنبل) باشد؛ و کودک چینی می‌آموزد، دهنده و بخشنده (تلویحاً تولیدکننده و کارگر) باشد و کودک آلمانی می‌آموزد تا چیزی طلب نکند (تلویحاً استقلال طلب) و در عین حال تا حدی بخشنده باشد.
و در نهایت محقق به این نتیجه رسیده بود که کودک ایرانی در کتاب درسی خود یاد می‌گیرد که مطیع و سر به زیر باشد. نگاه کودک ایرانی یا به سمت پایین است و یا از پایین به بالا نگاه می‌کند. نگاه کودک چینی به اطراف است و یک نگاه دایره‌وار دارد، ولی کودک آلمانی یک حرکت و نگاه رو به جلو و هدفمند دارد. او به یک نقطه و هدف چشم دوخته و تنها برای رسیدن به‌ آن در یک خط سیر مشخص تلاش می‌کند.

یک نتیجه کوتاه

نتیجه این تحقیق ریشه بسیاری از مشکلات امروز جامعه ایران در پذیرش هر دستوری را مشخص می‌کند.
مشخص می‌کند که چرا این جامعه رو به رشد و اصلاح نیست و چرا ما به هر وضعیتی عادت می‌کنیم و چرا مقاومت را بلد نیستیم
و تلخ‌تر از همه اینها، واقعیت عذاب آور و سخت زندگی اجتماعی محمد و سپیده رشنوها در ایران و هموطنی با جامعه اطاعت‌ پذیر و پیرو و مصرف کننده است، محمدها و سپیده‌ها توانسته‌اند از طرحواره‌های اطاعت و سلطه‌پذیری و وابستگی خود را رها کنند و برای مقاومت و ایستادگی‌شان، اینروزها چه تنهایی‌ها و چه فریادها و چه شکنجه‌هایی را که تحمل نمی‌کنند


محمد، سپیده و طرح‌واره اطاعت
نویسنده: مهدی رزاقی طالقانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *