من فکر می کنم در این دنیا همه چیز به همه چیز ربط دارد، اصلا فلسفه علم کشف این ربط هاست، تاریخ نشان می دهد که امروز ما چه ربطی به دیروز دارد و جامعه شناسی خط و ربط مسائل اجتماعی را پیدا می کند و سیاست ارتباط میان تفکر، قدرت و روندهای کلی سیاسی – اجتماعی را روشن می سازد.
هر کسی هم که فکر می کند، به دنبال یافتن یک ربط است.
خود من چند ماهی است که به این موضوع فکر می کنم که چه ارتباطی میان حکومتها در ایران و رفتار مردم است.

در پی یک ربط
فرضیه ام هم متوهم نیست که یک موجود (یا موجودات)و قدرت (یا قدرت هایی)عجیب و غریب وجود دارد (یا دارند)که همه امورات مملکت در دست او است برنامه ریزی میکند و تصمیم میگیرد و عمل میکند. که یک طرف هر رویدادی ما به عنوان مردم هستیم و یک طرف او یا آنها.
وقتی حکم دوران حبس نسرین ستوده آمد، با خودم فکر کردم، مگه چیکار کرده که اینجوری مجازاتش کردند؟
چه بی رحمانه!!!!
قبل تر هم فکر می کردم مگه سهراب اعرابی چکار کرده بود که تو کهریزک …
فروهر چه کار کرده بود که مثله مثلهاش کردند؟
هویدا چه کار کرده بود که محمدرضاشاه زندانیش کرد.
مدرس بنده خدا چکار کرده بود که رضاشاه اونو کشت؟
امیرکبیر بی نوا چه کرده بود که ناصرالدین شاه رگش رو زد؟؟
با فرضیه ذهنیم خیلی وقت بود که به دنبال خط و ربط این بی رحمی ها در جامعه بودم.
تصاویر سگ های بیگناه که به ماشین بسته شده و کشیده می شدند و بنیتا و … را میدیدم،
اما ذهنم خط و ربط موضوع رو درک نمیکرد تا اینکه برای خودم ولو خیلی آرامتر و سادهتر، این ماجرا رخ داد و خوشبختانه کشفش کردم.

کشف خط و ربط
برای نهار رفته بودیم بیرون و بارون به صورت وحشتناک بارید و مجبور شدیم با لباس های کاملا خیس شده برگردیم خونه از ترس سرما خوردگی متوجه نشدم که ماشین رو در پارکینگ اوریب پارک کردم و جای دو تا ماشین رو اشغال کردم، اونهم در پارکینگ سه طبقه مجتمع که حداقل جای پنجاه ماشین دیگه هم بود …
شب یکی از مدیر های مجتمع زنگ زد و گفت ماشین وضعیت پارک مناسبی نداره و با عذر خواهی رفتم پارکینگ که ماشین و صاف پارک کنم که با دو نامه تند مواجه شدم، این سوال را جواب می داد که مگه من چیکار کردم که …؟
“با هر کس مشکل داری وجودشو داشته باش با خودش حل کن نه با پار کردن های احمقانه در این ساختمان مزاحم دیگر همسایه ها شو”
“آقای عزیز مگر تا به حال ماشین داخل پارکینگ پارک نکردی جای ماشین دیگری را گرفتی”
این لحن تند و بی ادبانه برای من نوعی از مجازات در جامعه بود.
از جنس مجازات نسرین ستوده و هویدا و مدرس و امیرکبیر
بی رحمانه،
آن هم در جایی که می شد با ادبیات بهتر یک توصیه یا گوشزد مودبانه کرد.
شما هم لابد توسط یک همنوع بخاطر اشتباهی ناخواسته مجازات بی رحمانه شده اید
به هر ترتیب ملت بی رحمی هستیم،
مثل تمام پادشاهان و فرمانداران و قضات و رهبران مان …
یکی برای حفظ قدرت و آرامشی برای چپاول و خودکامگی و یکی برای یک وجب جای پارک
کسی در پشت پرده، غیر از خود ما نیست که با ما بی رحم است، این خود ماییم که در هر موقعیت و مکانی بی رحم ایم و بی رحم درون خود را در نمی یابیم
حکام و صاحبان قدرت را در ویترین چشممان قرار می دهیم و عاقل اندر صفیه به آنها می تازیم، دریغ که آنها آینه تمام نمای مناسبات ما هستن.
نویسنده: مهدی رزاقی طالقانی