
گاهی کلا ممنونم
مثل امشب
مثلاً از پدر و مادرم ممنونم که به من زندگی بخشیدند
و
از آن پرستاری که حالا در آستانه پیری ست ممنونم که اولین گرمای دنیا، دستان او بود
خیلی ها را دوست داشتم در این سالها، خیلی ها که نیستند و خاطره های شان روبروی جایگاه چشمِ جانم رژه می رود
بعضی ها را گم کردم در مهاجرتهای پی در پی
بعضی ها را از دست دادم
و بعضی ها که هستند و نیستند
از همه اینها متشکرم
من از تقدیرم هم متشکرم که به من فرصت داد تا خودم سرفصل های زندگی ام را بنویسم و حالا به خط من، دفتری به نام [سرنوشت آقای میم] هست که در آن نوشته ام
من سالها یک آدم معمولی ام
اما به طرزی شگفت آور عاشق شدم
من، خودم، انتخاب کردم که تنها باشم
من، خودم، انتخاب کردم که با دیوانه ای هم مسیر باشم
و من، همان آدم معمولی، شراکتی، با همان دیوانه ی انتخابی یک رز دارم
سی و اندی سال آنقدر زیاد است که امشب فرصت کافی برای مرورش نداشتم اما دوست دارم در همین فرصت کم از آقای میم تشکر خاصه کنم
من از تو ممنونم برای همه ی صبوری هایت
من از تو ممنونم آقا که اشتباه کردی اما بد نبودی
مرسی آقای میم که در لحظه زیستی و فکر فردا نبودی
ممنون که تمام معلم های بد اخلاقت را دوست داشتی
مرسی که عاشق آدمهای معمولی بودی
ممنون که هیچ وقت سمتِ هیچ قدرتی نبودی
تشکر که حرف پول نمی زنی
آقا من متشکرم که هیچ وقت وام نگرفتی
میم من از تو ممنونم که هیچ وقت بار زندگی ات روی دوش کسی نبود
و
مرسی که چنان آرام هستی که کسی یادش نیست که تو هم همین حوالی هستی
و به دنیا آمده ای
و امشب، شب تولدِ تو است
تولدت مبارک میم
پانویس: به مناسبت سالروز تولد آقای میم در سال ۱۳۹۹
شامگاه دوازدهم خردادماه
ممنون آقای میم
نویسنده: مهدی رزاقی طالقانی