تعریف تاریخ و علم تاریخ
تاریخ موجود است یا نه؟
بحث در زمینه تعریف علم تاریخ و نیز هر گفتگویی در باب تاریخ، چه موضوع آن و چه علم تاریخ را باید از دو منظر هستی شناسی و معرفت شناسی آغاز کرد. به عبارت دیگر اولین نکته ای که در بررسی و مطالعه تاریخ یا ارائه تعریف تاریخ باید به آن توجه کرد این است که آیا میتوان برای تاریخ هستی تاریخی فرض کرد؟ یا به عبارت دیگر چیزی به نام تاریخ موجود است یا نه؟
بحث بعدی بر سر این است که اگر فرض بر این باشد که تاریخ هستی مشخص و معینی دارد، آیا این هستی معرفت پذیر است یا خیر؟در مورد قلمرو اول یا قلمرو دوم نمی خواهم بحث مفصلی کنم؛ بلکه برای تسهیل در پاسخ به پرسش تعریف تاریخ و علم تاریخ فقط نگاه مختصری به این دو مسأله می اندازم.
تاریخ در قلمرو هستی شناسی
اگر بخواهیم در قلمرو هستی شناسی برای هستی تاریخی یا موضوع علم تاریخ، گفتگویی بکنیم و ریشه تأملات تاریخی و موضوع تاریخ را بیابیم، باید به گذشته و سرنوشت انسان و علوم مختلفی که انسان با آن سر و کار داشته است یا آفریده است توجه کنیم. اگر به عصر باستان بازگردیم و جامعه یونان را در نظر بگیریم، در آنجا با جمعی از حکیمان روبرو میشویم که مباحث خاصی را موضوع گفتگوها و مشغله های ذهنی خود قرار داده بودند
…
بحثهایی چون آغاز و انجام هستی، ماهیت جهان علت و معلول جوهر و عرض و غیره. در کنار حکیمان، عده ای دیگر از عالمان دغدغه های ذهنی خود را ریاضیات و روابط اعداد قرار داده بودند. اینان نیز عالمان ریاضیات بودند و موضوع علم ریاضیات را همان اعداد و قوانین حاکم بر آن قرار داده و به بحث و ، و گفتگو در باب آن میپرداختند عده ای دیگر از عالمان در پی کشف راز و رمزهای کرات سماوی بودند و تمام همت خویش را مصروف موضوع علم نجوم، یعنی کیهان میکردند. چنین بودند عالمانی که به علم مکانیک پرداختند و این دانش بشری را پدید آوردند. کشف روابط پیچیده ارگانیسم و جسم بشری نیز دغدغه عالمانی دیگر بود که همین دغدغهها علم طب را آفرید. از همان اعصار، قدیم در کنار، حکیمان ریاضی دانان منجمان عالمان علم مکانیک و اطباء جمعی دیگر از عالمان نیز تمام همت و تلاش خویش را صرف پرداختن به دانشی کردند که تاریخ نام گرفت.
موضوع علم تاریخ
موضوع این علم، چنانکه در وارسی نخستین آثار تاریخی و توجه به تأملات و دغدغه های مورخان عهد باستان پیداست، حیات اجتماعی انسان بوده است. یعنی آن بخشی از رفتارها و عملکردها و کنشها و واکنشهای انسانی که با رفتارها و عملکردهای دیگر انسانهای زمانه و یا ادوار بعد پیوند داشته در همان پیوندها شکل گرفته و با همان تعاملات، منشأ آفرینشهای دیگری گشته و مجموعه ای بسیار پیچیده از رفتار اجتماعی و حیات انسانی و انسان تاریخی را پدید آورده است. بدیهی است که حیات اجتماعی انسان که همواره رو به پیچیدگی داشته است، هم درست به اندازه خود انسان واقعیت داشته و هم به اندازه غموض و پیچیدگی انسان و حتی فزونتر از او پیچیده است.
هستیشناسی در خدمت تعریف تاریخ
گفتیم که قصد ما از بحث درباره هستی و موضوع علم تاریخ، تنها فراهـم آوردن بستر ذهنی لازم برای پاسخ به پرسش تعریف علم تاریخ و موضوع آن است نه گفتگو از دلایل هستی شناسانه تاریخ. پس به همین دلیل نیز بدون آنکه با ورود به آن بحث از مسیر پرسش منحرف شویم، با توجهی مجدد به ریشه تاریخی علم تاریخ و با نگاهی به محتوای کتاب هرودوت که در آن جنبه های عدیده ای از حیات اجتماعی یکی از جوامع بزرگ عصر باستان مورد بررسی قرار گرفته و نیز با عنایت به اینکه همانند مباحث حکمت و فلسفه ریاضیات، کیهان و غیره حیات اجتماعی انسان نیز دغدغه جمعی از عالمان بوده است، نتیجه می گیریم که موضوع علم تاریخ و هستی آن به عنوان واقعیترین مقوله که با تولد انسان متولد شده عبارتست از حیات اجتماعی انسان در بستر زمان.
اکنون یا گذشته؟
توجه کنیم که حیات اجتماعی انسان و نه چنانکه برخی تصور کردهاند، تمام رخدادهای پیش از «اکنون»، موضوع علم تاریخ است. به عبارت دیگر، آنچه موضوع علم تاریخ است و هستی متعین آن نه رفتار فردی و اقدام مشخص فلان چوپانی است که در صحرایی سنگی بر سنگی، نهاده نه زندگی ماموتها و نه تحولات زمین و کرات سماوی اینها طبعاً همگی پدیده های تاریخی و دارای ریشه درگذشتهاند، اما نه موضوع عـلم تاریخ هستند و نه دغدغه مورخان و نه قابل ثبت و ضبط در آثار تاریخی و منظر و مرآی مورخان آنچه مورخان از دیرباز تاکنون و طبعاً با درجات متفاوتی از کمیت و کیفیت و زوایای متفاوتی از نگاه و نگرش به آن توجه کرده اند و همان نیز محتوای آثار تاریخی و موضوعی عـلم تاریخ قرار گرفته است، حیات اجتماعی انسان است نه تمام رخدادهای گذشته و زمانمند.
امکان یا امتناع معرفت تاریخی
اگر توانسته باشیم با اشارات بالا هستی متعین تاریخی و موضوع آن را نشان دهیم، اکنون می توانیم با اشارهای کوتاه به امکان یا امتناع معرفت تاریخی، زمینهای روشن تر برای تعریف علم تاریخ فراهم کنیم. به عبارت دیگر با فرض روشن بودن بحث در باب موضوع علم تاریخ اکنون نوبت آن است تا از ایــن مسأله سخن بگوییم که در صورت تعین هستی تاریخی و روشن بودن موضوع علم تاریخ آیا چنین موضوعی معرفت پذیر است یا خیر؟
بدیهی است پاسخ مورخان به این پرسش مثبت است، آنان بر این باورند که حیات اجتماعی انسان در بستر زمان علی رغم غموض و پیچیدگی های آن معرفت پذیر است و با تقید به اسلوب خاص و ارتقاء سطح روشها و تکامل ابزارهای معرفت میتوان به ابعاد تاریک و مبهم موضوع روشناییهای رضایت بخشی افکند و همواره سطح معرفت تاریخی را ارتقاء داد.
تعریف علم تاریخ
پس میتوان در یک تعریف اولیه گفت که:
علم تاریخ عبارتست از کوششی با اسلوبهای خاص برای حصول به معرفت تاریخی یا شناخت موضوع علم تاریخ.
حیطه و قلمرو معرفت تاریخی
برای آنکه بتوانیم قدری دقیقتر از علم تاریـخ و مباحثی که مورخان با آن روبرو هستند، یا به عبارت دیگر با حیطه و قلمرو معرفت تاریخی سخن بگوییم، لازم است تا در باب موضوع علم تاریـخ یا همان حیات اجتماعی انسان در بستر زمان قدری بیشتر تأمل کنیم. گفتیم که حیات اجتماعی انسان موضوع علم تاریـخ است و مورخان مدعی معرفت پذیر بودن آن، اما بدیهی است که حیات اجتماعی انسان، علی رغم آنکه بیش از موضوع بسیاری از علوم واقعیت داشته و ملموس است، اما با تمام هویت خود در دسترس مورخان قرار ندارد چرا که آنچه به راستی در پیش روی مورخان قرار دارد. گزارش یا گزارشهایی از حیات اجتماعی انسان در گذشته است که جملگی آنها با سطوح متفاوت ارزش در سیمای متون و منابع انعکاس یافتهاند همین واقعیت موجب میشود تا بتوانیم هم موضوع علم تاریخ را با دقت بیشتری مشخص کنیم و هم زمینهای دیگر برای حصول به تعریفی روشن از علم تاریخ فراهم کنیم اگر این سخن درست باشد که راه حصول به حیات اجتماعی انسان در گذشته راه گردآوری و وارسی عالمانه و روشمند اسناد و مدارک است می توانیم نتیجه بگیریم که:
تاریخ از سویی علم گردآوری و ثبت و ضبط دقیق رخدادهای مربوط به حیات اجتماعی انسان در بستر زمان است و از سویی دیگر تلاشی است برای نفوذ به اعماق رفتارهای اجتماعی بشر در گذشته و کوشش عالمانه و باز هم روشمند برای فهم ریشهها و علل و عوامل آنها.
پس نتیجه آنکه موضوع علم تاریخ، حیات اجتماعی انسان در بستر زمان است حیاتی که با تفاوت مراتب و حد و اندازه های خود در چهره متون و منابع انعکاس یافتهاند و علم تاریخ نیز دانشی است ناظر به دو تقید و تلاش، نخست گردآوری و ضبط هر نوع معرفتی به جای مانده از گذشته اجتماعی انسان (تاریخ نقلی) دوم تلاش و کوشش روشمند برای تعلیل و ریشه یابی ابعاد مختلف حیات اجتماعی انسان در بستر زمان آن هم به قصد فهم اکنون به یاری گذشته (تاریخ تحلیلی، علمی یا تعقلی)

تعریفی از علم تاریخ
نویسنده: غلامحسین زرگری نژاد

