پوست شکلات من

پوست شکلات من

طلاهایم را که با من قهر کرده بودند. همه را عاشقانه جمع می‌کنم اما در آنی
باد زوزه می‌کشد زباله های جشن، پا برجا و بیخیال تکان نمی‌خورند
صدای وانت گم می شود و باد پوست شکلاتم را می‌برد