تو نمی دانی
اما
من بارها از تو نوشته ام
هر بار که نوشتم …
نوشتن را دوست دارم
تو را دوست داشتم
هر بار که نوشتم کسی را دوست دارم
تو را دوست داشتم
هوار کردن، فعل عشاق کاغذی ست
تو نمی دانی اما من …
هر بار که نوشتم
آرشیو مجله هایم را
سمنو را
گلهایم را
سفر و خانه را
امروز و فردا را
زیستن و مردن را دوست دارم
تو را دوست داشتم
تو نمی دانی دوست داشتنت چه طعمی دارد
چه رنگی دارد
و هوای دوست داشتنت چه نم نم بارانی دارد
بگذار باز ندانی
که
عشق فریاد کردنی نیست
و
استماعی ندارد
عشق چهره ندارد
ع ش ق کلمه ندارد
زمان و روز ندارد
عشق فقط حرف دارد
حرفی که خلوت دارد
خلوتی که آداب دارد
بفهم و ندان
که من این استتار عشق
این رسم بد قلق م…
را دوست دارم
و دوست دارم
یعنی
دوستت دارم
….

من استتار عشق را دوست دارم
نویسنده: مهدی رزاقی طالقانی
أنت لا تعرف
لکن
لقد کتبت عنک عده مرات
فی کل مره کتبت…
أنا أحب الکتابه
أحببتک
فی کل مره أکتب أحب شخص ما
أحببتک
“المروحه” هو فعل عشاق الورق
أنت لا تعرف ولکنی…
فی کل مره کتبت
أرشیف مجلاتی
سمنو
زهور بلدی
السفر والمنزل
الیوم وغدا
أحب أن أعیش وأموت
أحببتک
أنت لا تعرف ما یعنیه أن تکون محبوبًا
ما هو اللون
وطقس حبک ممطر
لا تفتحه
الذی – التی
الحب لیس شیئًا یستحق الصراخ عنه
و
لا یوجد سمع
الحب لیس له وجه
الحب لیس له کلمات
لیس لدیها وقت أو یوم
الحب کلام فقط
کلمه صامته
الصمت الذی له أخلاق
أفهم ولا أعرف
أننی أحب هذا التمویه
هذه العاده السیئه تقلقنی..
أنا أحب
وأنا أحب
إنه
أحبک
