با تکانههای اجتماعی میتوان به اشکال مختلفی مواجه شد. گاهی میتوان آن را یک موضوع دید؛؛ و در فرآیندی علمی احوال و عوارض آن را به گفتگو گذاشت تا قضایای مربوط به او حل شود. و گاهی میتوان آن تکانه را یک مسئله دید. مسئلهای دید که شرح مختصری از یک موضوع است. که باید به آن پرداخته شود یا یا شرایطی است که باید بهبود یابد.
به طور کلی مسئله، شکاف بین وضعیت (فعلی) و وضعیت (مطالبه شده) یا هدف یک فرایند را مشخص میکند. اصل اول در شناخت مسئله، تمرکز بر واقعیات است و اولین شرط حل مسئله، درک مسئله است که میتواند از طریق بیان مسئله انجام شود.
بحران نظام آموزشی ایران در اعتراضات پائیز سال ۱۴۰۱ و در مدارس با موضوع حجاب بود. هر چند آنچه در خیابان رخ میداد موضوعات دیگری را هم شامل میشد؛ اما آنچه دستآویز اعتراضات به نظام تعلیم و تربیت در ایران بود، موضوع حجاب بود. موضوعی واضح و مشخص و بسیار قابل بحث که سالها احوال و عوارض آن به گفتگو گذاشته نشد. و قضایای آن حل نشد، تا دست مایه یک بحران با ریز موضوعات بسیار تبدیل شد و در فضای فعلی هم اگر به آن پرداخته نشود، تکانههای بعدی اجتماعی شدیدتر خواهد بود.
حجاب در چهارچوب کارکردی هر نهاد دینی، فرهنگی و قضایی و نظامی و امنیتی، مسائل خودش را به دنبال خواهد داشت و رویکرد آن نهاد، سمت و سوی مواجهه با آن را مشخص خواهد،
موضوع حجاب برای چهارچوب کاکردی قوه قضائیه، وجه قانونی آن است و از این جهت برای مسائلی چون قانون گریزی و مجازات و مسائلی از این دست باید به دنبال راهکارهایی با هدف پایبند کردن جامعه به این قانون باشد
و برای چهارچوب کارکردی مجلس شورا، حجاب موضوعی است که این نهاد باید چنان آن را در جامعه رصد کند که از گذر آن دریابد که آیا در موضوع حجاب، اجباری ماندن و قانونی کردن آن توسط جامعه پذیرفته خواهد شد یا نه؟ بنابراین برای نهاد قانونگذاری اجباری ماندن یا نماندن حجاب مسئله است.

بنابراین هر نهادی از یک موضوع، مسائل خودش را باید تحلیل و برای حل آن راهکار داشته باشد، آنچه در اعتراضات پائیز سال ۱۴۰۱ در مدرسه و برای نهاد تعلیم و تربیت کشور آنچه رخ داد، موضوعش حجاب بود. و مسائلی که با آن مواجه شد شامل موارد زیر بود
قدرت و مشروعیت نظام تعلیم و تربیت برای ترویج حجاب، اعتقاد به حجاب اجباری در میان معلمان، مدیران و کادر نظام آموزش و پرورش
و ریز مسائلی چون حجاب اجباری در محیط زنانه، حجاب اجباری و شیوههای ترویج و …
اما شیوه مواجهه با اعتراضات گسترده دانشآموزان در پائیز ۱۴۰۱ در مدارس نباید موضوع محور باشد. موضوع محور کردن مواجهه با آنچه در پائیز سال ۱۴۰۱ رخ داد، یعنی امتداد رفتارها و تصمیمات و نگاهی که به مسئله حجاب در چهاردهه گذشته در مدرسه وجود داشته است به صراحت باید گفت که این موضوع غلط است و باید این روندها پایان یابد.
بنابراین آنچه رخ داد را باید با رویکرد مسئله محوری تحلیل کرد، برای بیان مسئله باید گفت:
حجاب، به عنوان یکی از احکام وجوبی اسلام، به اینمعنا است که زن، هنگام معاشرت با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوهگری و خودنمایی نپردازد. بنابراین، حجاب، بهمعنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود
آنچه مسلم است این است که وجوب حجاب بانوان در برابر مردان غیرمحرم، مورد توافق فقهای همه مذاهب اسلامی است اما حدود و اندازه آن مورد بحث و گفتگو است و نمیتوان به آن به عنوانی اصلی همچون توحید و نبوت و اصول دیگر نگاه کرد. و این جدای از حد و حدود حجاب است و جدای از اینکه آیا مقتضیات زمانی روی این مرزهای به شدت قابل بحث حجاب تأثیرگذار است یا که خیر
اجباری شدن حجاب در جامعه ایران از همان ابتدا مسئله ساز بود و هیچ وقت هم مورد پذیرش اکثریت اجتماع قرار نگرفت، از این جهت هر گاه سمبه حاکمیت پرزور تر بود و جنگی و شرایط خاصی در کار بود، جامعه هوشمندانه با پذیرش این امر از تنش میگریخت و هر گاه حاکمیت دستآویزی برای فشار نداشت، جامعه انتخاب خودش را نشان میداد.

با همه اینها حجاب اگرچه در جمهوری اسلامی به عنوان یک قانون التزام محکمتری یافت، اما فقدان پیوستهای فرهنگی و دینی لازم برای پشتوانهسازی، حجاب را به چالشهای بیشماری کشاند که اعتراضات پائیز سال ۱۴۰۱ و مشخصاً آنچه در مدرسه و برای نظام آموزشی کشور رخ داد، یکی از آن چالشها بود که نوع مواجهه و مدیریت این موضوع را در ساختار تعلیم و تربیت کشور را زیر سؤال برد
بر این اساس آنچه از حیث نگاه و رویکرد و تصمیم و عمل نظام تعلیم و تربی در چهار دهه گذشته در موضوع حجاب اجباری رخ داد، مسبب نوعی از واکنش و بازخورد چند بعدی سیاسی و تربیتی و فرهنگی خارج از اصل موضوع شد. واکنشهایی که در نهایت میبایست یک فرع یا اصل دینی را هدف قرار داده و محدود به التزام یا عدم التزام نسبی میبود به نقد و در خانواده و اصل دین و غیره هم رسید.
واکنشی تا این حد سخت، به موضوع حجاب اجباری در مدارس، این سوال را ایجاد میکند که مسئله دختران دانشآموز با کدام وجه از حجاب است؟ وجه فرهنگی؟ وجه دینی یا وجه سیاسی؟
حضور و پذیرش و التزام به حجاب در جامعه ایرانی، منحصر به چهار دهه اخیر نیست که به عنوان امری تازه و نو و پس زده شده توسط اجتماع تحلیل شود، به زعم مورخان و پژوهشگران تاریخی حجاب پیشینه تاریخی چندهزار ساله در ایران دارد و آنچه در پائیز سال ۱۴۰۱ رخ داد به این لحاظ نمیتواند پس زدگی اجتماعی نسبت به امری تا بدین حد اصیل و دارای پشتوانه فرهنگی باشد. چرا که همین دختر با حجاب خانواده و مادر خود از این نظر دچار مشکلی نیست و با آنها همزیستی مسالمت آمیزی، مشابه همزیستی عقاید مختلف در فرهنگ تاریخی ایران در طول قرنها را دارد
آمارها که البته در حوزه فرهنگ و اجتماع به علت قلت و جهت دار بودن خیلی هم مورد رجوع نیست، نشان از این دارد که حجاب هنوز هم برای بخش عمدهای از اجتماع یک اصل پذیرفته شده است، خیابان هم با همه تنوع در پوشش هنوز نمایانگر پایان جامعه در حجاب نیست. بنابراین حجاب به عنوان یک آبژه اصیل فرهنگی مورد پرسش، نقد و اعتراض قرار نگرفته است.

حجاب به عنوان یک اصل دینی هم طبیعتاً مورد اعتراض جامعه نوجوانان واقع نمیشود چرا که اساساً آنها نه شناختی از قرائتهای خاص دینی که حجاب را فرع میدانند، دارند و نه برایشان موضوعیت دارد، نوجوان امروز خیلی درگیر دین نیست که حالا واژه اصل و فرع آن برایش مهم باشد، برای بخشی از نوجوانان هم اگر حجاب در پارادایم دین تعریف شود، حجاب داشتن خوب است و مورد نظر خداوند است و به گناه و ثوابش هم خیلی کاری ندارند، و اگر هم در پارادایم غیر دینی به آن توجه کنند که فرع و اصل دینی بودن حجاب خیلی مورد توجه نیست
بنابراین اعتراض به حجاب، اعتراض به یک اصل یا فرع دینی هم نیست، که تلاشها برای حل مسائل را به سمت نهاد دین در جامعه ارجاع داد
تحلیل حجاب در پارادایم سیاسی اما بر خلاف، پارادایم فرهنگ و مذهب، میتواند یکی از کانونهای ایجاد مسئله در موضوع حجاب باشد.
نوجوان امروز موجودی سیاسی است و سیاست را دنبال میکند، عمل سیاسی دارد و جریانهای سیاسی برای حضو و نگرش و فعالیت او برنامهریزی میکنند. تمام آنچه در خیابان و رسانه و گفتارهای عوام و خواص، سیاسی تلقی شود، نوجوان هم آن را در مجموعه امر سیاسی نگاه میکند، تحلیل میکند و بر اساس آن وارد عمل سیاسی میشود.
سیاسی بودن نوجوان تا این حد، اگرچه درست بودن و نبودن آن محل بحث است، اما در نظام سیاسی و تصمیم سازی امروز یک اصل پذیرفته شده است و بر آن اهتمام هم میورزد.
همخوانی با سلام فرمانده همانقدر به میدان کشیدن سیاست کشیدن نوجوان است که روی چوب قرار دادن مقنعه در مدرسه سیاسی است و بر این اساس واکنشهای دانش آموزی و جامعه نوجوان به حجاب در سال ۱۴۰۱ از این نظر که یک عمل سیاسی بود، فاقد اشکال ارزیابی باید میشد.
کنش سیاسی دانش آموزان در پائیز سال ۱۴۰۱ اما از آن نظر که اَکت سیاسی موافق با قرائتهای رسمی به شمار نمیآمد مورد اعتراض و گاهاً مواجهه سخت واقع شد.
بنابراین در موضوع حجاب مسائلی به وجود آمد که برای بیان آنها باید گفت که از منظر وجه سیاسی حجاب مورد اعتراض واقع شد.
برای بیان چرایی اعتراض به وجه سیاسی حجاب باید گفت که اگر وجهی از یک عمل فردی یا جمعی توسط حاکمیت سیاسی شد، قوت و ضعف حاکمیت، یا کاهش و افزایش مشروعیت حاکمیت بر آن تأثیر میگذارد. از این جهت است که جامعه شناسان و تحلیلگران، سیاسی شدن وجوه فرهنگی و اصیل یک کشور را حراج آینده یک جامعه میدانند که با سقوط ارکان فرهنگیش در جریان آمد و شد دولتها، سترون از معنا و هویت خواهد شد.بنابراین از این نظر، حجاب امری سیاسی شد و ضعف مشروعیت حاکمیت در بخشی از جامعه منجر به سقوط حجاب شد.
برای بیان چرایی اعتراض به وجه سیاسی حجاب این را هم باید اضافه کرد که، هر امر سیاسی ولو خبر پایان جنگ هشت ساله ایران و عواق، یا پذیرش صلح یا انجام توافق و غیره، باید با پیوست فرهنگی به جامعه عرضه شود، در غیر این صورت مورد پذیرش قرار نمیگیرد. اجباری کردن حجاب از همان ابتدا، پیوست فرهنگی نداشت و پیوست امنیتی و نظامی برای آن تعریف شد. از این منظر فرهنگ پوشش به عنوان پیش فرض حجاب، در سازمان فرهنگی جامعه مورد پرداخت درست و روزآمد قرار نگرفت و بالاخره سقوط کرد.
آغاز سقوط حجاب در دو بوم تربیتی صورت گرفت، خانواده و مدرسه. در توضیح این امر باید گفت که مجوز حجاب اختیاری را نوجوانان نسلهای متأخر جامعه ایران از والدین خود گرفتند و بهانه اول این مجوز را والدین در پی برخوردهای اشتباه در مدرسه به دختران خود دادند

پیوست فرهنگی که لازمه اجرا و الصاق قانون به امری محسوب میشود، میبایست توسط نظام تربیتی پشتیبانی شود، بخش عمده نظام تربیتی ایران که در درون نظام آموزشی مستقر است، سالها در این موضوع دچار ضعف عملکردی بود نه حجاب که حتی فرهنگ پوشش هم در جامعه دچار اشکال شد، یعنی نه تنها اجباری بودن و قانونی بودن حجاب مورد اعتراض قرار گرفت، بلکه اصل پوشش هم مورد تردید قرار گرفت
در پائیز سال ۱۴۰۱، سیاسی بودن نوجوان، کانال ورود اعتراضات به درون مدرسه شد و اتفاقاً موجب آن شد که موضوع حجاب که حالا سیاسی هم شده بود، مورد توجه قرار گیرد، اصل موضوع حجاب و مرزهای آن در خیابان و مدرسه به صورت جدی و مستمر زیر سوال رفته و جا به جا شد.
واکنش نظام آموزشی در ابتدا جدی نگرفتن اعتراضات و کنش های سیاسی دانش آموزان با ابزار حجاب بود که به مرور و با بالا رفتن صدای معترضان، بی اثر شد. پس از آن واکنش ها به سمت اغتشاشگر نامیدن دانش آموزان معترض رفت که پای مقامات امنیتی را به ماجرا باز کند، که این هم با دخالت به موقع مقامات بالا و البته پشتیبانی والدین از دانش آموزان به محاق رفت و در نهایت، مدیریت فضا با زمان خریدن برای آرامش خیابان وفضای مجازی و به طبع آن مدرسه در دستور کار قرار گرفت. مدرسه منتظر امنیت خیابان شد و با فروکش کردن اعتراضات خیابانی مدرسه هم با مدیریت بیصدایی و گفتگو ستیزی به آرامش ظاهری رسید
آرامش ظاهری پس از یک بحران فراگیر دوام چندانی ندارد، هر چند حجاب دیگر در جامعه ایران و به خصوص نوجوانان به مرداد سال ۱۴۰۱ باز نمیگردد اما حل نشدن مسائل پیرامون حجاب یعنی باز ماندن یک زخم که هر بار میتواند بخشی از مسائل هویتی نوجوان دختر و جامعه زنان را دچار فروپاشی کند.
این فروپاشی از حیث فروپاشیدن خیلی باعث دغدغه و نگرانی نیست، بلکه از این حیث که جایگزینی برای آن ساخته و پرداخته نمیشود محل یک تأمل جدی است. حجاب که فرو ریخت، روندی طبیعی بود که جوامع مختلف در دویست سال اخیر طی شد، اما در ایران، حجاب یا عفاف و چوشش و مفاهیمی از این دست فرو پاشید، در حالیکه اینها هر کدام مقوله متفاوتی هستند که میتوانند در غیاب دیگری زیست داشته باشند، بدون حجاب پوشش امکانپذیر است و بدون همین حجاب حتی عفاف هم امکانپذیر است، اما پافشاری و ترویج غلط حجاب سیاسی بخشی از ساختمان هویتی زن ایران را دچار فروپاشی کرد.
در جایی که دولت و حاکمیت این حقیقت را عامدانه نادیده میگیرد و کاری نمیکند، در جایی که اندیشکدهای مسائل حیاتی جامعه را رصد نمیکند و از برنامه سازی خبری نیست، در جایی که پژوهشگاهها در خلأ تولید محتوای منسوخ شده میکنند فردای کلان مسائل اخلاقی و هویتی جامعه ایرانی نگران کننده خواهد بود.
آسیب جدی اطاق فکر نظام تعلیم و تربیت در ایران امروز از این حیث خواهد بود که تصور شود که ماجرا جمع شده و دیگر اولویت نیست. امروز مربیان و معلمان و اهالی مدرسه و نظام تربیتی به وضوح با مسائل پیرامون موضوعاتی فراتر از حجاب درگیرند.
برای دانش آموزان سیاسی که از سال گذشته به صورت تصاعدی هم تعدادشان افزایش یافته موضوعات بسیاری از مسائل جنسی تا پوشش و … روی میز است و هر روز که پاسخی برای سوالات و مسائل آنها پیدا نشود این مسائل حل نشده گسترش بیشتری خواهند یافت
صورت مسئله را نباید پاک کرد در وهله اول و در وهله دوم باید دانست که مسائل پیرامون موضوع حجاب، بر اثر آنچه که به مرگ مهسا امینی منتسب میشود، ایجاد نشد، تقلیل انباشت مسائل چند دهه نگاه سیاسی به حجاب و دانشآموز و روشها متصلب ترویجی، آدرس اشتباه دادن به تحلیلگران، نظام آموزشی و نهادهای فرهنگی و غیر فرهنگی حاکمیتی است، بحرانهایی در این سطح هم یک روزه به وجود نیامده است که با دو دقیقه یا خط جواب تکراری حل شود، بنابراین گامهای که در شناخت مسائل در یک سال گذشته برداشته شده باید به یک پاسخ روزآمد و قانع کننده و منطبق بر منطق نوجوان امروز باشد.
باز تعریف شرایط مطلوب با توجه به واقعیت امروز، با بینشی کلی و ایجاد مسیرهای هدفمند برای حفظ مفاهیم هویتی جامعه زنان، در کوتاه مدت و بلند مدت، امروز تنها مسیر پیش روی نظام تربیتی و آموزشی کشور است.
بهبود وضعیت فعالی اخلاق و سازمان اخلاقی دختران نوجوان، به مدیرانی بستگی دادر که با گزارشهای هدفمند و آمارسازی در حال بازی خوردن هستند
بهبود وضعیت فعلی اخلاق و هنجارهای اخلاقی و رفتاری در میان نوجوانان، نیازمند موضوع پنداشتن حجاب و حل مسائل پیرامون آن است، موضوع محور کردن نحوه اعتراض دانش آموزان و نحوه مواجهه با آنچه در پائیز سال ۱۴۰۱ رخ داد، یعنی امتداد رفتارها و تصمیمات و نگاهی که به مسئله حجاب در چهاردهه گذشته وجود داشته است. نظام مسائل را باید شناخت، به شیوهای علمی بیان مسئله داشت و مسائل را حل کرد.
بهبود وضعیت فعلی نگاه به حجاب در میان نوجوانان، شاید رها کردن این مفهوم فروپاشیده و نگاه داشتن اخلاقیات مرسوم انسانی در میان دختران نوجوان است، اعتیاد، نگرشهای جنسیتی خاص، رفتارها و انتخابهای جنسی متفاوت و مسائلی از این دست از سالها پیش در حال گسترش است و با اعلام رسمی پایان پذیرش حجاب اجباری در سال ۱۴۰۱ شاید، هر ساله اصل یا فرع، ساختار یا مولفهای اخلاقی فرو بپاشد و اعلام رسمی شود
بهبود وضعیت فعای به باز تعریف شیوههای تربیتی باز میگردد. جایی که کارشناسان، معتقدان و معترضان به تربیت رسمی در بستری امن و بدون حساسیت بتواندد مسائل خود را طرح کنند و نظام تربیتی مسائل مطروحه را رصد و برایشان به دنبال پاسخ باشد.
و در نهایت بهبود وضعیت فعلی نگاه به حجاب در میان نوجوانان، نیازمند به رسمیت شناختن نوجوان امروز است، نوجوانی که به درست یا غلط در میانه تقابل جریانات سیاسی قرار داد و بچه پنداشتن و جدی نگرفتن او تنها، پاک کردن صورت مسئله است.
منتشر شده در هفتهنامه صدا / شنبه ۱۳ آبان ماه

2 پاسخ به “حجاب، مقنعه اجباری، اعتراض، و آغاز ماجرا”
دیدگاه ها بسته شده است