سفرنامه بوشهر
شب اول – بوشهر – چهارشنبه ۶ دیماه ۱۳۹۶
تصمیم به سفر به بوشهر در این فصل خیلی سخت نبود، یک دعوت برای حرکت کردن کافی بود.. حقیقتا تهران دیگر جای زندگی و حتی عبور گذری نیست، آلودگی هوا و ترافیک و تنش های اجتماعی مداوم در خیابان، انتظار پرواز را برایم تشدید می کرد، خوشبختانه هواپیما در موعد مقرر حرکت کرد و از خاکستریترین شب های پایتخت به سیاهترین شبهای کویر و آسمان اصفهان و یاسوج گذشت و در کناره زیبای خلیج فارس به زمین نشست.
از پله های هواپیما که پیاده شدیم، با تصویر یک فرودگاه محلی اولین پازل شناخت از شهر بوشهر شکل گرفت، تصور دیگری از ثروتمندترین شهر ایران داشتم، برای رسیدن به مقصد نهایی از شر تاکسی های کلاش فرودگاهی رها شدم تا به یک تاکسی عبوری در کنار خیابان برسم.
حدودا سی ساله بود، با دهانی که به شدت بوی مشروب میداد برای ما از بوشهر گفت:
خیالت و تخت کنم. اینجا همه چیز مرده …
خبری نیست. من تا یک ساعت پیش سر کار بودم و حالا به جای اینکه مثل شما کنار خانوادم باشم با ماشین کار میکنم …
آقا از عرب جماعت کثیفتر نداریم، چرا از سهم من میزنن و تو حلقوم مردم سوریه و عراق میریزن؟
فشار اقتصادی نژاد پرستش کرده بود و از خون پاک ایرانی می گفت، از نسبش به ساسانیان و جبروت خسرو پرویز و … از سرگردانیش در بیمارستانها می گفت،از اینکه درمانگاههای شیراز از بیمارستان اینجا مجهزتر هستند. از محرومیتها و از اعجاز مشروب برای لحظه ای فکر نکردن و درد نکشیدن.
به خانه میزبان که رسیدیم بعد از چاق سلامتی های معمول، صحبت به زندگی در بوشهر رسید، آنها هم از سهم آب یک روز در میان مردم این شهر گفتند، از شهری که تنش آبی در آن فوق العاده بالاست
صاحب خانه مهندس کشتی و افسر نیروی دریایی ست، او هم از بیگاری ارتشی ها با حقوق ناکافی میگوید. ورودیه خوبی نبود … شب را در رطوبت ۷۰ درصد به صبح رساندیم.
روز و شب دوم – بوشهر -پنج شنبه ۷ دیماه ۱۳۹۶

برای دیدن خلیج بی تاب بودم، قدم زنان به ساحل رفتیم، خوشحال بودم که دختری در چهار ماهه گی، کنارم سفرهایش را آغاز کرده و هویتش را در جغرافیای وطنی می بیند.
برای من بندر یعنی کشتی پشت کشتی و لنج پشت لنج، ماهیگیر و تور … یعنی دروازه تجارت، بعنی رونق اقتصادی اما خلیج خلوت بود و آرام، گویا ما در هیاهوی سیاست بازی های خانمان سوز فرصت استفاده از این بستر پر روزی را ایران خسته ندارد.
مردم در پارکی کنار خیابان اما ارام نشستهاند و سفره های کباب و قلیان گسترده است. با خود می اندیشم که چه قانع اند این مردم.
به خانه که بازگشتیم خبر تظاهرات اعتراض سراسری در چند شهر را در کانال های خبری خواندم. با آنچه در بوشهر دیدم تصور کردم که مطالبه جامعه میبایست اقتصادی باشد و داستان فساد و تبعیض و عدالت … اما گویا مانند تاکسی دار بوشهری، ما در آرزوی استبداد خسروپرویزی و رضاشاهی میسوزیم … . ما هنوز پس از صد و اندی سال از انقلاب مشروطه به جامعه مدنی وارد نشدهایم … رفتار مدنی را بلد نیستیم؛ اعتراضمان این است که امروز شنیدیم و سرکوبمان آن است در کهریزک دیدیم
شنیدن شعار پهلوی … پهلوی و رضاشاه روحت شاد دردناک تر از رکود و محرومیت بوشهر بود …
روز و شب سوم – بوشهر – جمعه ۸ دیماه ۱۳۹۶
به شدت در اضطراب بودم، بعد از اعتراضات سال ۱۳۸۸ و جنبش سبز، جامعه درگیر هیچ اعتراض خاصی نشد، نوعخاصی از مردگی و ناامیدی بر جامعه حاکم بود و چنین برون ریزی را برای جامعه مفید میدانم، گفتم مضطرب بودم، اضطرابم برای نوع برخورد حاکمیت است، بعد از موفقیتها در برابر داعش در سوریه و عراق، احتمالا با آن اعتماد به نفس، کشتههای زیادی خواهیم داشت. به هر حال برای خلیج غمگین و شهر سوت و کور بود. نتوانستیم لذتی ببریم و بر هیچ گذشت، مثل زندگی در خیلی از روزهای وطن

روز و شب چهارم – بوشهر – شنبه ۹ دیماه ۱۳۹۶
روز سفر ابراهیم رئیسی به بوشهر
شنبه یعنی روز ۹ دی ماه سرتاسر بوشهر پر شده بود از پلاکاردهای سخنرانی ابراهیم رئیسی در مصلی این شهر. هزینههایی که در این بازار راکد شهر احساس جدایی مسیر مردم از مسئولین شهر را می داد، به نحوی بود که در طی مسیری که در بازار شهر داشتیم بارها شنیدیم که حضور پر رنگ و لعاب تولیت استان قدس، مورد شوخی و مطایبه مردم قرار گرفته بود و این هم گویا از خصوصیات اهالی بوشهر است که در برابر دردها میخندند.
معماری و نور و مرمت
سیاست نمیگذارد کمی از هنر و معماری لذت ببرم، با این حال امروز این را فهمیدم که معماری خانه های قدیمی بوشهر نشان از تعدد پنجرهها و ایوان بزرگ در نمای جلوی خانهها دارد. که این تعدد نشان از علاقه مردم این شهر به نور است که چنین به استقبالش میشتابند، در خیابان ساحلی این شهر چند خانه قدیمی به زیبایی مرمت شدهاند و بسیاری از خانهها هنوز چشم انتظار اداره کل میراث فرهنگی و شهرداریها هستند، تا دیوار خم شده آنها در کوچه های باریک و با اصالت باز استوار گردند.حیف است که در این شهر ساحلی ما بوشهر جدیدی را ببینیم چرا که بوشهر قدیم از همین خانه ها هویداست که یگانه بوده و هیچ کم نداشته است.
بوشهر، شهر نظامی و نظامیها
یکی از معضلات بوشهر و بسیاری از شهرهای ساحلی کشور مانند چالوس و نوشهر و انزلی، حضور مراکز نظامی در بافت سکونتی شهر است. اگر چه پادگان ششم شکاری بوشهر کارنامه کاربری سودمند را در سالهای جنگ هشت ساله در کارنانه دارد اما حالا بوشهر را تبدیل به دو قسمت کرده که هزینه تردد بین این دوقسمت برای مردم این شهر به گزاف است. و البته معضلات اجتماعی دوشقه شدن مردم و عدم وحدت شهری را به دنبال داشته است. شاید طرح خروج این پادگان از شهر با توجه به زمین های بایر اطراف شهر خیلی نا به جا نباشد.

بازار ماهی
بازار ماهی بوشهر بازار لوکسی است چرا که اینجا ماهی اندکی گران تر از سایر بندرهای جنوب است، خلیج بوشهر به علت عمق زیاد و بستر مرجانی ماهی های لذیذتری دارد و برای که گردشگر داخلی هستیم حسرت خرید و حمل آن به شهر محل زندگی بی پایان است چرا که سیستم حمل ماهی با کائوچوهای قدیمی عملا ناممکن است. چه خوب بود سیستم این بازار به روز می شد تا مثل کشوری مانند نروژ که ماهی سالمونش بازار جهانی دارد و دو روز بعد از صید به تمامی جهان خواهد رسید، ماهی های لذیذ بوشهر ایران هم به سرتاسر جهان با حداقل زمان حمل و نقل امکان پذیر شود.
خلیج
برای روز ۹ دی باز نتوانستم دل از خلیج و پرندگان دریاییش بکنیم و ساعتها در کنار آن حس تحسین ایران و جغرافیای منحصر به فردش را تجربه کردم. البته دیدن خلیج به مثابه سطل زباله هموطنان مان هم چاشنی دردی بی بدیل بود اما خرمای جهل در اینجا هم بر نخیل بود و دست ما حتی برای یک تذکر ساده … بوشهر هم مانند تمام ایران نیازمند ایده و تلاش و سازندگی ست … اما گویا حواس جامعه و دولت و حاکمیت به مسآئل غیر مرتبط با ایران است. مردم به آمدنیوز و اخبارش و دولت به بودجه ستاد احیای زکات …
پایان بخش اول سفرنامه بوشهر
برای دیدن بخش دوم سفرنامه بوشهر اینجا کلیلک کنید
سفرنامه بوشهر دی ماه ۱۳۹۶ – ۱
نویسنده: مهخدی رزاقی طالقانی
12 پاسخ به “سفرنامه بوشهر – دی ماه ۱۳۹۶ – ۱”
چقدر خوب بود، واقعا لذت بردم، قلمتون نویسا
سلام
مرسی از نگاه و توجه و لطف شما
قلمتان مانا
با اشتیاق خواندم.🫶🏻🕊️
سلام
ممنون از توجهتون
عالی بود ولی رئیس نبود آن وقت روحانی بود
سلام
رئیسی به عنوان تولیت استان قدس اومده رفته بود بوشهر
خیلی خوب بود سفرنامهتون🙂🌺
مرسی مسرور جان، شما بزرگوارید
زنده باد. بسیار زیبا و خواندنی
ممنون سرکار خانم
بااحساس وزیبا نوشتید،مثل همیشه ازخوندن مطالب شمالذت بردم.پایدارباشی .
مرسی از نگاهتون …