حق همیشه با پیروزمندان جنگ است

واژه حق علیرغم نقاب معصومانه‌ای که در تاریخ بر صورت داشته است، ریشه در یک استحکام و دگماتیزم خطرناک دارد.
برای پی بردن به خطر واژه حق، به این جمله #هیتلر باید عمیقا فکر کرد:

حق همیشه با پیروزمندان جنگ است.

یک واژه مستحکم و استوار در کنار یک واژه تام، که از آن بوی جنگ می‌آید و هیتلر در واقعی‌ترین حالت ممکن آن را به کار می‌برد و در عمل هم به آن پایبند بود.
از جنگ هابیل تا قابیل بر سر جانشینی آدم ‌یا به روایت داروین از نبرد نخستین انسان‌سایان، بر سر یک منفعت، تا به امروز، انسان همواره جنگیده است.
این قاعده کلی تمام جنگ‌هاست؛ یکی معترض بوده است و یکی خواهان حفظ، عده‌‌ای نظمی را نپسندیده و عده‌ای خواهان حفظ ساختار موجود بوده‌اند. و کاملا طبیعی است که هر دو‌ خود را حق پنداشته‌اند.
جنگ‌ها بر اساس واقعیت تاریخ جهان، نبرد دو حق بوده‌اند و هیچ‌کس و هیچ دسته و گروهی خود را باطل نیانگاشته‌اند.

حق همیشه با پیروزمندان جنگ است

در باب نسبیت حق

چنگیز که جمله «در آسمان جز یک قدرت وجود ندارد، در زمین هم جز یک خاقان نباید باشد» در حمله به نیشابور خود را محق بر کشتار می‌دید و علمای نیشابور هم که می‌گفتند مسلمانان ذیل حکومت کفار نباید زندگی کنند هم خود و دیگران را محق بر دفاع می‌پنداشتند و آنکه در تمام نبردهای حق با حق کشته می‌شد انسان بود.
بر این اساس حق شاید فاحشه‌ترین واژه تاریخ باشد که هزار پدر و پدرخوانده داشته است، آن هم در جهانی که سرپرستی باطل را هیچ‌گاه کسی بر عهده نگرفته و نمی‌گیرد. و این بزرگترین فریب تاریخ است
بر اساس قانون نسبیت که قطعیت واژگان را شکست اما در هر جنگی، حق نسبی با گروهی بوده و باطل نسبی هم گروه دیگری بوده‌اند.
بر همین اساس حاصل این نبردهای‌ چند ملیون ساله در نهایت نه حق بوده و نه باطل، این آزادی بوده که در نهایت پیروزی نسبی یافته و بشر را کمی برای زندگی آزاد به پیش رانده است.
فرآیند پیروزی نسبی آزادی در نبرد حق با حق هم اینگونه بوده است که جنگ بر اساس ذات فرسایشی خود، هر دو گروه محق پندار را تضعیف می‌کند. ولو آنکه پیروزی ظاهری در پایان جنگ با گروهی بوده باشد.
سفیدی تصنعی و‌ ‌فریبنده هر حقی در جنگ کمی تیره می‌شود و هیچ راهی از این جهت پیش روی بشر نبوده که بخواهد با آن از فریب روشنی‌ها بگریزد و جهانی خاکستری بیافریند جز جنگ

در مدح جامعه خاکستری

و حالا پس از قرن‌ها جنگ فرساینده، حرکت تکاملی جوامع به جایی رسیده است که اگر جامعه‌ای خاکستری نباشد، آزادی در آنجا به سختی حاصل می‌شود و نوع انسان آزاد نیست
تا به امروز این جنگ‌ها بوده‌اند که امکانی برای خاکستر پاشیدن آزادی روی حق‌‌های تمامیت‌خواه ایجاد کرده‌اند. و حالا باید به دنبال امکان صلح‌آمیزتری بود
جنگ‌ها از پی هم آمدند تا بشر هیچ حقی را نور مطلق نپندارد و امروز با کمال تأسف باید از پدیده جنگ‌ در تاریخ متشکر بود که همه چیز را خاکستری و حق‌مداران را تضعیف کرده است و چهره خاکستری آنها را به نمایش درآورده است.
امکان صلح آمیز گذر از حق‌های مطلق، امروز در آگاهی و خودسازی انسان سده ۲۱ است.
تنها آگاهی یک نفر #مارتین_لوتر در باب در باب قدرت و اثربخشی آمرزش و نگارش اعلامیه نود و پنج ماده‌ای، ملیونها اروپایی را از بند کلیسا رها کرد. بسط آگاهی و خاکستر‌پاشی روی مدعیان حق گاه می‌تواند از بیت شعری خاصل شود که در ادبیات فارسی نمونه برجسته آن این غزل تلخ و آموزنده حضرت #حافظ است که می‌گوید:
مِی خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند
می‌خور در واقع مفهوم آزادباش انسان از مدعیان حق است و حافظ آزادی درونی انسان را فریاد می‌زند چرا که آزادی را محصول خاکستری شدن اغیار مدعی می‌بیند.

جهان عاری از جنگ

جهان عاری از جنگ‌ حاصل نمی‌شود‌ مگر در صورتی که انسان در درون خود مقدسات اعتباری، سرسپردگی و اعتماد کامل را بشکند و این جز با آگاهی و خاکستری دیدن میسر نمی‌شود.
اگر بشر خواهان صلح پایدار است باید هیچ ساختار و نظمی را دربست نپذیرد و هیچ فردی را ناجی خود نپندارد، باید رهای از این نبرد پوچ حق‌مداران شد.
اگر هر کسی خود را از نبرد حق با حق بیرون بکشد و‌ آزادی را در درون خود با کشتن محقان خیالی بیرونی تمرین کند، جهانی عاری از جنگ و‌حق مداران ساخته خواهد شد، جایی که هر کس به وسع خود برای آزادی تلاش خواهد کرد.
جهان ما امروز به مردمانی احتیاج‌‌ دارد که بخشی از حق را نزد دیگری بیابد و به محق بودن دیگران هم باور داشته باشد

www.mrtaleghani@gmail.com
حق همیشه با پیروزمندان جنگ است

 


 

حق همیشه با پیروزمندان جنگ است

نویسنده: مهدی رزاقی طالقانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *