اونِ لق ناراضی

صبح تا شب

امروز خیلی از وضعیت موجود ناراضی نبودم، یعنی راضی بودم؟
نمی‌دانم. به هر حال ساعتها نه حواسم به ‌ظلم بود، نه درگیر تبعیض بودم، نه به آزادی نداشته فکر می‌کردم و نه به انبوه نداشته‌های فردی و جمعی
می‌خندیدم، درباره مزخرفات حرف می‌زدم و زندگی می‌کردم.

شب شد

کمی خجالت کشیدم از فراموش‌کاری‌ام از بی تفاوتی و بی دردی‌ام، از کتاب‌هایی که خواندم، از آنچه می‌دانستم و به روی خودم نمی‌آوردم

نیمه شب شد

با خودم فکر کردم چرا؟ چرا ناراضی نیستی؟
با خودم جای هشتاد ملیون ایرانی فکر کردم که چرا ناراضی نیستیم
و اینها را نوشتم

ساعت دو شب

ما به قدر امیدمان
به قدر لذت پر بودن شکم
به قدر ارضا هفتگی زیر شکم‌
به قدر خندیدن به پست‌های اکسپلور از وضعیت موجود ناراضی نیستیم

ما به قدر کاچی بهتر از هیچی
به قدر ایستگاه‌های صلواتی ده روز محرم
به قدر آخر هفته پیشِ رو در چالوس، به قدر جیغ کشیدن در تونل کندوان
به قدر لذت دیدن تتوی تازه در آینه
از وضعیت موجود ناراضی نیستیم

ما به قدر خودخواهی‌مان
به قدر خوشحالی و ناراحتی‌مان از انتقال رامین رضاییان به استقلال
به قدر همین آزادی‌های یواشکی،
به قدر لذت چند متر قدم زدن با شال دور گردن
ما به قدر فراموشی‌مان از وضعیت موجود ناراضی نیستیم

ما به قدر لذت چند پُک سیگار
افزایش عدد روی دمبل
به قدر حقارت دیدگاهمان
به قدر امید به رانت و وام
ما به قدر موجودی حسابمان از وضعیت موجود ناراضی نیستیم

ما به قدر رأی پزشکیان
به قدر لذت داشتن یک شاسی بلند چینی
به قدر کوری‌مان
به قدر قطع نشدن برق و وصل بودن آب
به قدر خوش‌حالی از دیت چند روز بعد از وضعیت موجود ناراضی نیستیم

ما به قدر حجم لباس‌های آویزان در کمد
به قدر ترس‌‌هایمان
به قدر لذت دیدن جام ملتهای اروپا
به قدر ک‌ … و …ن لق دنیا از وضعیت موجود ناراضی نیستیم

ما به قدر انتظارمان برای مهاجرت
به قدر انتظارمان برای ظهور
به قدر آلارم عمر کوتاهه شل کن که بگذره
ما به امید بهشت
ما به قدر لیاقت‌مان از وضعیت موجود ناراضی نیستیم

 

ناراضی
اون لق ناراضی
اون لق ناراضی

نویسنده: مهدی رزاقی طالقانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *