برای کمی آرامتر بودن
مثلا میشد این نوشته را با این جمله آغاز کرد
کمی آرامتر
اما نمیشود.
گروهی رئیس جمهور خود را از دست دادهاند و با مفاهیمی که سالها با آن زندگی کردهاند، مانند شهید و سید و خادم و مظلوم و سوختن و غیره در حال سوگواریاند و البته کمی خشمگین.
و گروه دیگری در حال پایکوبی برای از میان رفتن فردی هستند که زعم آنها بخشی از ناکامیها و رنجهایشان محصول عملکرد امثال او است. اینها هم با مفاهیم خود درگیر و دار شادیاند. انتقام و کارما و رقص و …
در این میان تمسخر اجساد به غذا مشمئز کننده است همانطور که اسطوره خدمت ساختن از #ابراهیم_رئیسی توهین به مردم ایران است، به هر حال هم میشود هر دو گروه را درک کرد و هم باید به این تقابل حساس شد.
پایان مأموریت مردان خدا
#شهید_راه_خدمت
#خادم_الرضا
#شهید_جمهور
#جلاد
بیسواد
جامعه ایران در هنگامههای دشوار نیاز به گفت و گو دارد و این وازهها در شرایط فعلی واژه تنفر و قهر هستند. در این شرایط، هر دو گروه درگیر مفاهیم آسمانی و متعصبانهای هستند که گفت و گو را سد میکند. مفاهیمی که واکنشی و تماماً احساسی هستند و تنها از یک حب و بغض میآیند، تعریف نامشخص و مرزهای نامشخص دارند اساساً قابل گفت و گو نیستند و هر آنچه باب گفت و گو را بسته و منطق آن قابل تشخیص نباشد وهم است و فاقد اهمیت.
انسان عصر مدرن فرصت بهرهگیری از هزاران سال علم و فلسفه وادب و تاریخ را دارد و باید رفتار مدنی داشته باشد و در شادی و غم هم میبایست پایش روی زمین باشد.عوامیگری و دست آویختن به مفاهیم فاقد منطق برای اظهار نظر و تحلیل و روایت زیبنده این انسان نیست
تاریخ یک رئیسی
به هر حال فارغ از اشک و لبخند باید گفت که ابراهیم رئیسی با یک کارنامه روی کاغذ آمده، به نقطه پایان رسید، که تاریخ آن را مرقوم کرده و از این به بعد بیشتر هم از آن خواهد نوشت.
کیفیت عملکرد او را نه مفهوم شهادت درخشان و سفید و پاک میکند، نه مفهوم کارما و تاوان، این عملکرد را یک سره سیاه و زشت مینماید. کارنامه او هم مانند تمام آنها که روزی بر مسند صدارت و ریاست نشستند، خاکستری بود. مانند عملکرد #شاه_عباس و #ناصرالدین_شاه و #رضا_شاه و #مصدق و #میرحسین_موسوی و … چرا که اساساً سیاهی مطلق وجود ندارد و نور مطلق هم موجود نیست.
بنابراین مثل تمام شخصیت های سیاسی و تاریخی باید او را با چند عامل خاص تحلیل کرد.
او شخصیت سیاسی چه ساختاری بود؟
چگونه پله پله بالا آمد؟
و چه کارنامهای داشت؟
او شخصیت سیاسی چه ساختاری بود؟
او زاییده سیاست پس از انقلاب اسلامی بود. اگر انقلابی رخ نداده بود، او در هیچ ساختار سیاسی دیگری قابلیتی بالاتر از امام مسجد یک محله بودن را نداشت. ریزشهای نیروهای انقلاب و نزدیکی به اصحاب قدرت او را پله پله در ساختار غیر بوروکراتیک بالا آورد و در نهایت در یک انتخابات فرمایشی بر مسند ریاست جمهور نشاند.
کارنامه یک رئیسی
اگر از امضاء ابراهیم رئیسی پای حکم اعدام هزاران نفر در سال ۶۷ بگذریم، تا پیش از ریاست جمهوری کارنامه ابراهیم رئیسی در مهمترین مسندهای سیاسی، یک کارنامه بی نمره بود. عجیب است که هیچ عملکرد ماندگاری حتی در قواره مسئولان جمهوری اسلامی ندارد، نه در توسعه و نه در اصلاح ساختاری و مبارزه با فساد. از این جهت شاید تاریخ برای قضاوت او نهایتا به چند فکت زیر دست بیاویزد.
#اعدامهای_دست جمعی سال ۶۷
انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ بدون حضور اکثریت مردم
رونق #گشت_ارشاد و برخورد سخت با #جنبش_زن_زندگی_آزادی
فساد #چای_دبش
اما آیا این کارنامه از کارنامه بسیاری از سیاستمداران معاصر ایران سیاهتر است؟ به نظر نمیرسد اینگونه باشد و ابراهیم رئیسی هم در زمره کسانی است که هیچگاه برای خواست و علایق و اندیشه بخش بزرگی از مردم ایران احترامی قائل نبود. او کنشهای سیاسی خود را با مفهوم مردم و حق انتخاب آنها تعریف نکرد. ترجیح او همواره اهالی قدرت بود و هیچ اثری از ایران دوستی و اهمیت واژگان وطنی در کارنامه او نیست. او تمام آنچه انجام داد و نداد را در یک حکومت دینی تعریف باید کرد و از همین جهت است که حامیانش امروز او را با مفاهیمی چون خادم الرضا و شهید توصیف میکنند.
جامعه ایران در موقعیت دشواری نسبت به مرگ ابراهیم رئیسی قرار گرفته است که چند صباحی درگیر آن خواهد ماند. این شکل تقدس بخشی و پاکسازی و از آن سو شادی و تمسخر به زودی پایان مییابد اما تکرار برخورد هیجانی و ماورائی با مسائل سیاسی، نگرانیهای زیادی را برای فرداهای جامعه ایرانی باقی میگذارد.
آیا روزی خواهد رسید که جامعه ایرانی با منطق تاریخی و تعادل روانی با مسائل خود مواجه شود؟
کشته شدن ابراهیم رئیسی آغاز یک دوره جدید برای تمام آنهایی است که امروز شاد و غمگین هستند. دورهای که همین واکنشها نشان میدهد کسی قرار نیست بنا به مقتضای شرایط رفتار خود را تغییر دهد و این یعنی هنوز هم احتمال جنگ داخلی بالاست

رئیسی و یک تقابل مبتذل
نویسنده: مهدی رزاقی طالقانی