رابطه یک طرفه که به درد نمیخورد
نه به درد تو و نه به درد من
هر دو ما محتاج یک بخشش دو طرفهایم …
تو مرا بخاطر اشتباهات کوچکم ببخش
من هم تو را …
بخاطر اشتباهات بزرگت میبخشم آقای خدا
خاطره گل آزاری آن بنده مومن تو تا وقتی که روی ذهن و قلبم سنگینی میکند، محتاج بخشیدن من هستی
همان مومنی که نام پیامبر و امامانش را با تیغ روی کاکتوسها نوشت به امید دمیدن نور و بعدها که نوری از این شناعت بر نیامد، آن کاکتوس را در شب سرد زمستان رها کرد و رفت و من آن شب به آن بی پناه زخم خورده پناه دادم.
به من دارم فخر میفروشم

من باید تو را ببخشم چون چنین بندهای داری و به او نان و آب و هوا و آبرو و توان میدهی و تو هم باید من را ببخشی که نمیتوانم گناه خلق کردن چنین جرثومهای را به پایت ننویسم.
اگر ناراحت نمیشوی میخواهم به بقیه هم بگویم کمی با تو سر حساب شوند، ببینند طلبکارند یا بدهکار، میخواهم البته اگر ناراحت نمیشوی به آنها بگویم خدا را گاهی باید بخشید، بله گاهی و نه همیشه، چرا که اگر مثل تو همیشه بخشندگی کنند، معلوم نیست رابطهشان با تو و خودشان و دیگران به کجا میرسد.
خودت هم میدانی بزرگترین نقصی که داری این است که همیشه میبخشی و من این نقصت را دوست ندارم چون نمیتوانم همیشه ببخشم
نه خودم را نه تو را نه انسانها را و نه یکی مثل همین بنده مومنت را …

خدا را گاهی باید بخشید
نویسنده: مهدی رزاقی طالقانی
summary:
Sometimes you have to forgive God. It is a story of a letter to God that comes from pain, it doesn’t matter if it is a blasphemy or not.
Mehdi Razzaghi Taleghani

خدا را گاهی باید بخشید