در زمین دیگران خانه مکن
کار خود کن، کار بیگانه مکن
ای تو در پیکار خود را باخته
دیگران را تو ز خود نشناخته
…
امشب سر سفره شام، رز کنارم نشسته بود و پایش را دقیقا روی غدای من گذاشته بود.
اصلا به چشمم نیامد که این پای کوچک جایش دقیقا روی بشقاب من نیست.
از خودم پرسیدم چرا از این جای پا ناراحت نشدی؟
فکر کردم و دیدم که او حق دارد حداقل در زندگی من آزادانه پایش را هر کجا که خواست بگذارد تا بزرگ شود و باز هر جایی که خواست غیر از حریم دیگران پای خود بگذارد و مسیر خود را برود.
او باید از این آزمون و خطا، راه خودش را بشناسد، جای پای خودش را داشته باشد و نه من و نه هیچ کس دیگر باشد
دقیقا مثل خودم که از همان کودکی با آنکه دیر براه افتادم اما راه خودم را رفتم. عاشق آدمها بودم عاشق از آنها شنیدن و با آنها معاشرت کردن بودم
آنها آنها .. من، من
دوست داشتم پیرامونم پر از انسان ها باشد اما آنها راه خود را بروند و من راه خودم را. آنها، آنها باشند و من، من
گویی این شعر مولانا را نخوانده و نشنیده از بر بودم
چشم داری تو، به چشم خود نگر
منگر از چشم سفیهی بیخبر
گوش داری تو به گوش خود شنو
گوش گولان را چرا باشی گرو
بی ز تقلیدی نظر را پیشه کن
هم برای عقل خود اندیشه کن

گناه من
به هر روی به خود اعتماد داشتن و راه خود را رفتن و جای پای خود را داشتن را از همان روزها دارم
و این در سنت های خانواده و جامعه ایرانی بزرگترین گناه من بوده و هست
تمام زندگی ام البته اینگونه نبود و هنگامی که با رتبه ١٢١٩ به جبر رشته ادبیات فارسی را انتخاب نکردم و وارد رشته حسابداری و مدیریت که رشته روز علوم انسانی آنروزها بود، شدم اولین خطا زندگی ام را انجام دادم و سرنوشتم تغییر بدی کرد
من شغل پدر را برنگزیزم
دوستانم را از جنس دوستان دیگران انتخاب نکردم
برای پول و ماشین نمردم و به شیوه دیگران فکر نکردم
و نقش خود را بر بوم عالم زدم
من نقاب دیگران را نزدم و بی اعتنا به باید ها و نبایدهای خانواده و جامعه راه دیگری که مختص و خلق شده توسط خودم و برای خودم بود را برای زیستن برگزیدم
از مسیر طی شده و رد پای ماه راضی ام
اما
امان از هزینه ای که بابت این انتخاب دادم و می دهم و حالا با پشتوانه همین انتخاب و اعتماد
یکی مرا برای عریانی حقیت در بیان
و
یکی مرا برای بلندای مو
و
یکی برای کسب معاش حلال
و یکی برای آنچه می نویسم و نمی نویسم … می زند
خجلم از بیان بیشتر دلایل دیگران برای پس زدن و رها کردنم
اما مخلص کلام این است که جرم من “خودم بودن” و “راه خود را داشتن” و “جا پای خود و نه جا پای دیگران گذاشتن”و جرم من ها، آزادی و انتخاب است
جا پا
نویسنده: مهدی رزاقی طالقانی