درباره یک مصاحبه و نقش مسئولیت فردی

درباره یک مصاحبه و نقش مسئولیت فردی
درباره یک مصاحبه و نقش مسئولیت فردی

امروز با یک جامعه شناس ورزش گفت گویی داشتم تا در مورد آسیب شناسی وضعیت زنگ ورزش در مدارس ایران با او صحبت کنم،
بحث آسیب شناسی به خوبی پیش رفت و ایشان مطالب جامعه درباره کاستی های موجود گفتند و نقاط ضعف را به خوبی آسیب‌شناسی کرد
اما زمانی که این سوال را از او پرسیدم چالش عجیبی رخ داد:

جناب دکتر شما اگر بتوانید با یک معلم ورزش دیالوگ داشته باشید و بخواهید به او در بخش کلان کاری‌اش ایده‌ها یا توصیه‌هایی داشته باشید چه مواردی را قابل ذکر می دانید؟

پاسخ استاد جامعه شناسی یک معضل بزرگ بود:

ببنید آقا شما با این سوال به کسی که پایش را می‌خاراند می‌گویید که حالا که دستت به پایت نمی‌رسد سرت را بخاران … مشکل این کشور ساختاری است و از یک معلم ورزش با حقوق دو ملیونی چه انتظاری دارید؟

سپس لحنش تند تر شد و مودبانه و سیاه‌اندیشانه گفت:

شما در حال فریب جامعه هستید و … شما سرپوش روی مشکلات حکومت میگذارید و …

به او گفتم:

من به دنبال ایده‌هایی هستم که با حقوق دو ملیونی هم بشود انها را اجرا کرد و اعتقاد ندارم که تمام مشکلات این کشور در حکومت هاست و این فرد فرد جامعه هم می‌تواند به قدر وسعش تلاش صحیحی داشته باشد و … مثل اینکه در فصل سرد سال در یک منطقه محروم اگر مجالی برای ورزش در محیط حیاط مدرسه و فضای سالن ورزشی نبود، چگونه یک معلم ورزش در محیط کلاس شاگردانش را نرمش دهد و از این دست کارها. این موضوع را هم در یادداشت‌های دیگر نشریه پرداخته‌ایم و از شما ایده های کلان تر در چگونگی اندیشیدن این معلم می خواهم.

گفت که با من هم نظر نیست

نقش مسئولیت فردی

مصاحبه که تمام شد با خودم فکر کردم که چرا حتی جامعه شناس این ممکت هم مسئولیت را از روی شانه های فرد فرد ما بر می دارد؟ مثل واکنش همه ما در برابر کاستی ها …
در این جامعه انقلاب می شود و به مصائب عجیبی دچار می‌شویم، نخبهگانش صورت مسئله را پاک می‌کنند و می‌گریزند، زن و شوهر با کوچکترین دشواری صورت مسئله زندگی را پاک می‌کنند و طلاق می‌گیرند. در بحران اقتصادی صورت مسئله حیات اجتماعی را رها می‌کنند و برای دلار و تخم مرغ و … صف می‌کشند
ما ملت انتظار و بی مسئولیتی شده‌ایم، انقلاب مشروطه می‌شود و حکومت قانون می‌آید، هرج و مرج می‌کاریم و برای حل مشکل به دنبال اصلاح نمی‌رویم و انتظار مستبد مصلح را می‌کشیم و رضا شاه درو می‌کنیم
من منکر ایرادات و فجایع ساختاری نیستم اما آیا به واقع ما به صورت فرد فرد در برابر هیچ چیز مسئول نیستیم؟ ما از چه فرار می‌کنیم؟

ملت غرهای مداوم

ملت غرغرها شده‌ایم، بدون مبارزه و بدون تلاش نا‌امیدیم
کافی است به نوشته‌ها و پست‌های مجازی نگاه کنیم
به روزنامه های صد سال اخیر نگاه کنیم، به حرفهای در مهمانی‌های‌مان نگاه کنیم
یک سره غر می‌زنیم !نه فقط به حکومت که حتی از خودمان فقط گله می‌کنیم
به پادشاه عکاس و نقاش و هنر مند مثل ناصرالدین شاه غر زدیم به جامعه قاجاری به پادشاه نظامی و بی‌سوادی مثل رضاشاه غر زدیم، به جامعه پهلوی، به پادشاه اروپا درس خوانده غر زدیم، به جامعه انقلابی، به رهبری آخوند و مرجع دینی غر زدیم
واقعا ما با خودمان چند چندیم؟ ما چه می‌خواهیم؟ مشخص نیست
ما چه می کنیم؟ هیچ
فرقی هم نمی‌کند، کارگر باشیم یا زن خانه دار با خبر نگار یا حتی مسئول دولتی و جامعه شناس
متاسفم که می‌گویم ما برای اداره این جامعه و برای چگونگی بهبود امور ساده روز مره فردی و اجتماعی هیچ ایده‌ای که نداریم هیچ
هرگونه مسئولیت پذیری را نفی می‌کنیم
تا روزی که از مصرف آب تا اخلاق اجتماعی و مسئولیت پذیری اقتصادی نقشی را برای خود قائل نشویم، هیچ می‌کاریم و هیچ درو می‌کنیم و سرنوشت این مرز و بوم محتوم خواهد ماند چون صد و پنجاه سال اخیر و امروز و فردا ..

 

درباره یک مصاحبه و نقش مسئولیت فردی
درباره یک مصاحبه و نقش مسئولیت فردی

درباره یک مصاحبه و نقش مسئولیت فردی

نویسنده: مهدی رزاقی طالقانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *