اگر در گذشته زندگی میکنید و تکه کلامتان “قدیما اینطوری نبود که” و “قدر اون خدابیامرز و ندونستیم و این بلا سرمون اومد” است این پست را ب/ن خوانید.
رضاشاه یا رضاخان؟ پاسخ این سوال کلید خوشبختی یا بدبختی آینده ماست.
شاید بیش از انوشیروان عادل که عدالتش در میان شاهان این مرز و بوم زبانزد است و در ادبیات و تاریخ به نیکی از او یاد شده، رضاشاه ورد زبان جامعه ایرانی اینروزهاست، که روزگار و شاید مشت آهنینش، آرزو میشود و شخصیتش قابل ستایش. خدماتش برجسته و جنایاتش توسط مردم کوچه و بازار به عمد یا به سهو، سانسور میشود.
نمیدانم!! شاید اگر همین مردم …
یکی شان از ۵٣ نفر یا هزاران هزار نفری بود که در زندان خفقان دوره این پادشاه را تجربه کرده بودند و یا از مردمان عصر او که در خیابان و خانه استبداد آن دوران را تجربه کردند میشنید که آن دوران سخت، چگونه سیاه میگذشت …
و یا یکی شان، کتاب پنجاه و سه نفر بزرگ علوی را خوانده بود … شاید دیگر آرزوی آن دوران را نمیکردند و به روح خان سوادکوهی، درودها نمیفرستادند
…
۵٣ نفر همه گی یک گروه نبودند، آنها ۵٣ نفر از کوچه و خیابان و مدرسه و دانشگاه همین شهر تهران بودند که بی جهت چهار سال از عمر خود را در زندان گذراندند و بزرگ علوی نویسنده ی ماندگار معاصر، یکی از آنها بود که خاطرات زندانش را در کتابی به همین نام به نگارش درآورد. نویسنده در ابتدای این کتاب می نویسد:
“مقصود من از {کتاب} پنجاه و سه نفر این است که من میخواهم پیچ و مهره اجتماع دوره سیاه را به طور بارز بخوانندگان خود نشان دهم”
او در ادامه از آنچه در آن دوران سخت و سیاه می گذرد می نویسد. از سیاه چاله های زندان و زندگی در ایران عصر رضا شاه
مجال این پست برای حتی کوتاه نوشته هایی از این کتاب اندک است اما خواندن قسمتی از متن پایانی این کتاب خالی از لطف و عبرت نیست
“حکومت رضاخان با حبس و و تبعید و کشتار و مسموم ساختن مردان منتفذ و آزادیخواه ایران مراحل تدریجی ضعف خود را میپیمود، در سه چهار سال اخیر حکومت رضاخان تعداد محبوسین سیاسی و نیم سیاسی در سرتاسر کشور چندین برابر شده بود. در سالهای اول اگر کسی به زیان شاه و هم دستان او نطقی ایراد می کرد یا کتاب و مقاله ای منتشر می ساخت به حبس فرستاده می شد، اما در سالهای اخیر، کسی اگر در دکان سلمانی مندرجات روزنامه خارجه را برای رفیقش نقل می کرد، محکوم به زوال و نیستی بود”
…
با ذکر اینکه رضاشاه هم مانند هر فردی نه سیاه است و نه سفید، و با بخاطر سپردن خدمات او باید گفت که دانشگاه و خیابان و قطار سراسری و شناسنامه و عدلیه و رفاه و استقلال اگر به کار آزادی انسان و جامعه و عدالت نیاید، هیچ است و از این جهت روزگار و تلاش رضا شاه را باید تلاش برای رسیدن به هیچ تعبیر کرد
ما از آنروزها تا به امروز، روزهای تلخ بیشماری را تجربه کرده و میکنیم و این تجربیات تلخ را چنانچه تحریف نکنیم، تا به کار ساختن آیندهای متفاوت منجر شود، قطعا روزهای خوش آزادی و آرامش، در پیش خواهد بود، در غیر این صورت و با تقدیس و فریاد کردن نام مستبد دوران سیاه و کبیر خواندنش، در خیال و خلوت و در خیابان، همین آش خواهد بود و همین کاسه
فراموش نکنیم که درد ما آزادی و تبعیض است. کتاب پنجاه و سه نفر را نه برای مرگ بر رضا خان و نه برای درود بر رضاشاه باید خواند. اگر از این دسته اید و اگر برای فرداها متفاوت تر از دیروزها می اندیشید بخوانید / معرفی کتاب ۵۳ نفر

معرفی کتاب ۵۳ نفر
نویسنده: مهدی رزاقی طالقانی