یک گفتگو
در دنیای پر از آلودگی صوتی و تصویری اینفلوئنسرها که صدا به صدا نمیرسد و گوشها گروگان اکسپلور شدهاند، در دنیای حرفهای بیمعنا که مغز و جیب را با هم خالی میکنند، ساعاتی با سیمین بهبهانی، نشستن و خواندن و شنیدنش غنیمت است
کتاب سبز و بنفش و نارنجی یک گفتگوی طولانی با بانویی است که نیاز به معرفی ندارد، از «نیمای غزل» فارسی درباره تاریخ، شعر و زن و شاملو و حجاب و انسان شنیدن لذت بخش است، او که دو بار نامزد #جایزه_نوبل ادبیات شد چنان آزاد و آزاده در این کتاب با مخاطب به گفتگو مینشید که آدمی در حیرت میماند که او همان بانویی است که در هشتاد و دو سالگی بازداشت و بازجویی شد؟ پس چرا ترس به او راه ندارد؟
بهبهانی در این کتاب همچون تمام عمر خود، از نقد استبداد دینی میگوید، از خفقان و دشواری زن بودن در ایران میگوید و آزادی را چنان میستاید که باید.
«یک بار میخواستم برای تسلیت به دیدار پرستو فروهر بروم و جلوی خانهاش پاسبان بود و هرکس میخواست وارد خانه شود از او عکس می گرفتند. خیلیها آمده بودند همه را پراکنده کردند و رفتند. من موقع برگشتن در تاکسی تمام جریان را در یک شعر گنجاندم.
پسرانم برادرانم، آی در لباس غضب هیولایید
حکم بالاتر است، میدانم چیست فرمان او؟
بفرمایید با دو چشمی که شرم و بادام است
به رخانم نگاه می سایید من همانم
بلی همان شاعر بیش از اینم دگر چه می پایید؟
دوربینهای تان فزونتر باد که مثال مرا بیفزایید
غیر من کس در این خیابان نیست بی سبب دیده را مفرسایید
پس پرستو کجاست آرش کو؟
راه من سوی دوست بگشایید
او در بخشی از کتاب سبز و بنفش و نارنجی و در تعریفی خاص خود را فردی مذهبی برمیشمارد و میگوید:
«من همه مذهبی هستم؛ البته مسلمانم چون در یک خانواده مسلمان به دنیا آمدهام ولی تمام مذاهب را قبول دارم برای اینکه مذاهب فی الذاته با همدیگر اختلاف ندارند در تمام مذاهب ظلم بد است دزدی بد است، کلاهبرداری و دروغ بد است، آزار رساندن به مردم بد است؛ همۀ این چیزها در تمام، مذاهب بد قلمداد شده و هیچ مذهبی نیست که اینها را تجویز کند برعکس مهربانی و عدالت و ،شرافت در همه مذاهب ستوده شده است. بنابراین من به همه مذاهب احترام میگذارم هرکس هر مذهبی داشته باشد دوستش دارم»
و شاید همین نگاه روامدارانه او به مذاهب، در تحلیل فضای اجتماعی هم تسری پیدا میکند و او از ایران معاصر خیلی به رضایت تعریف نمیکند. سیمین بهبهانی شعر را بخشی از ثمره حال خوب یک جامعه میداند و جنگ و خفقان و بگیر و ببند را مانع از آن میداند که شعری تر بر بیانگیزد، او در این باره و در پاسخ سؤال «چرا بعد از انقلاب ادبیات ما نتوانست به جایگاهی که در دو دهۀ سی و چهل داشت دست یابد؟» میگوید:
دلایل مختلفی دارد. ببینید شما وقتی به یک باغ گل میروید طبعتان شاد میشود و حرفهای قشنگ میزنید به گل نگاه میکنید و بلبل برایتان میخواند یا مثلاً آب را میبینید و چیزهای قشنگ به یادتان میآید و حتی اگـر شـاعـر هـم نباشید یک مقدار ذوق و حال شاعرانه پیدا میکنید و دلتان میخواهد از غزلیات حافظ یا سعدی بخوانید. یا مثلاً یک سازی بشنوید ولی وقتی به جایی بروید که عزاداری و گریه و زاری است طبعتان کور میشود. نمیدانم تجربه کرده اید یا نه؟ وقتی هوا آفتابی است و فصل هم فصل بهار است پرنده بالای درخت شروع به خواندن میکند. این طبیعت موجودات است که از هوای خوب و فضای باز لذت ببرند. لازمۀ هنر هم وجود زیباییهاست بعد هم هشت سال جنگ شوخی نیست. شما در خانه خود را که باز میکردید صدای عزای مادر همسایه را میشنیدید که نعش پسرش را آورده بودند. این دوره واقعاً دوره سختی بود. من چون هر دو دوره را درک کردهام و علاوه بر این بخشی از دوران رضاشاه نیز در حافظهام مانده، وقتی این سه دوره را مرور میکنم میبینم که دوران اخیر از آن دو دوره سختتر و پر مصیبتتر بوده اول که انقلاب بود و کشت و کشتار، بعد هم که ، رسیدیم بعد از جنگ هم که مصائب خاص خودش را داشت. در زمان حاضر به خصوص در چند سال جنگ اصلاً شادی از جنگ دلها رخت بربسته بود چطور ممکن است در آن محیط شاعران بزرگ رشد کنند؟ تازه از چه سخن بگویند … دوران جنگ که همه جا عزا بود. اصلاً خجالت می میکشیدیم که به خیابان برویم و یک روسری سفید سرمان کنیم. همیشه سیاه پوش بودیم برای اینکه همه مردم عزادار بودند. من خودم چندین نفر از دوستانم را دیدم که بچههایشان هشت سال در زندان مانده بودند و با یک کاغذی که به مرد خانواده میدادند و شمارهٔ قبرش را روی آن مینوشتند به آنها می گفتند که این شخص اعدام شده و کسی هم حق نداشت که قرآن بخواند یا عزاداری کند من به دیدن یکی از دوستان همکارم که بچهاش اعدام شده بود رفتم که تسلیت بگویم دیدم گوشه اتاق نشسته و سرش را به دیوار تکیه داده یک ساک سیاه گذاشته بود جلویش و کنار آن مبلغی پول خرد ریخته بود و یک ساعت مچی ماترک بچه اش بود. … این صحنه را که دیدم اصلاً زبانم قاصر بود که به او چه بگویم. حتی نمی توانستم تسلیت بگویم. به هر حال مادر بود. نمیدانم حالا بچهاش چه کار کرده بود خدا میداند. آن ساعت هم (یعنی ساعت بچهاش) در یک لحظه زمانی وامانده بود. یعنی از کار افتاده بود
سیمین بهبهانی در بخشی از گفتگوی خود با مهدی مظفری ساوجی با گستردگی شرایط خفقان به دوران سیاه پس از کودتای ۲۸ مداد، از حال و هوای سخت آن دوران برای شاعران و روشنفکران هم یاد میکند و میگوید:
«من قلباً {مصدق} را دوستش داشتم و دارم خواهرم تعریف میکرد که ارتشیها ریخته بودند داخل یک سینما و میگفتند بگویید مرگ بر مصدق، زنده باد شاه و مردم به خواسته آنها تن داده بودند. یعنی نمیتوانستند در برابر آنها مقاومت کنند و نتیجهاش این شد که شاه موفق شد و مصدق تا لحظه آخر عمر بر سر عقیده اش ایستاد. در محاکمه هایش واقعاً شهامت خود را نشان داد مصدق بعد از محاکمه و علنی کردن عقایدش بیشتر محبوب شد … بعد از ۲۸ مرداد نه تنها شعر اخوان که شعر بسیاری از شاعران و آثار بسیاری از نویسندگان به یأس گراییده بود. واقعاً از همه چیز مأیوس بودند چون قدرت فوق العاده ای پیدا شده بود که به شدت سانسور می.کرد خفقان شدید ایجاد شده بود و ساواک به وجود آمده بود زندانیان زیادی داشتیم خیلی بادنجان دور قاب چین داشتیم که میرفتند از اوضاع خراب مملکت به خوبی یاد می کردند و نمیگذاشتند وضعیت واقعی به اطلاع شاه برسد. به این جهت دیگر وضعیتی پیش آمده بود که کار از دست نویسنده و شاعر یا هر کس دیگری که میخواست راه حلی نشان بدهد خارج شده بود. در واقع یاسی که شما در شعر اخوان میبینید فقط منوط و محدود به او نمیشود. این یأس یک یأس عمومی بود که در کار بیشتر شاعران و نویسندگان ما دیده میشد . {بعد از کودتا ۲۸ مرداد تا رخداد انقلاب} اً خیلی از نویسنده ها را به زندان می انداختند. آل احمد را که به آن شکل فجیع بلا سرش آوردند … البته خانم دانشور میگوید خودش مرد. ولی خب در حکومت های توتالیتر هرکس که در آسودگی رختخوابش هم بمیرد، می گویند به دست حکومت کشته شده است.به هر حال خانم دانشور میگوید مشروبش را خورد و خوابید و دیگر بلند نشد. ولی این را هم میگوید که ظهر دو نفر از مأموران دولتی آمدند و با او ملاقات کردند.»
زن یک مفهوم اساسی در ایران معاصر است که از دوره مشروطه تا به امروز کماکان یک مسئله حل ناشده باقی مانده است، مردان گاهی با بکارگیری یک زن در کابینه و دولت با جامعه زنان شوخی و شاید تسویه حساب میکنند، اما این مسئله کماکان حل نشده باقی مانده است و اقدامات نمایشی و بدون اعتقاد هم گرهی را باز نخواهد کرد.
سیمین بهبهانی، از روزهای تلخ و خفقان آور سال ۱۳۱۴ و قانون کشف حجاب حاطرهای نقل میکند که حاوی نکات عجیبی است:
«یک خانم از خویشان نزدیکمان به علت مسئله کشف حجاب حتی به حمام هم نمیرفت آن زمان این طور نبود که همه در خانه های شان حمام داشته باشند. در اشپزخانه روی همان اجاقهای آب گرم میکرد و همانجا حمام می کرد. و تا مرد هم از خانه بیرون نرفت. ولی خانمهای جوان خیلی زود با این مسئله کنار آمدنــد و حجاب را کنار گذاشتند به دانشگاهها و ورزشگاه ها رفتند و مثل زنان دیگر ملل متمدن و فرهیخته آزادانه در فعالیت های اجتماعی شرکت کردند. مثلاً الان یادم آمد که ما در آن زمان ۲۵ زن خلبان داشتیم که یکی از آنها قدسیه نراقی بود.»
سیمین بهبهانی حل مسئله زنان را در حقوق زن و آگاهی از آن برمیشمارد و میگوید:
علت اصلی نابرابری حقوق زن با مرد (متأسفانه در جامعه ما وضع جسمی زن است. وقتی مشت مرد قوی تر از مشت زن است و هیچ قانونی هم از او حمایت نمیکند ،بدبختانه فاتحه حقوق زن را باید خواند. این حالت در جوامع بدوی و بی تمدن بسیار رایج بوده است و هنوز هم در کشور ما ادامه دارد برابری زن و مرد وقتی ممکن می شود که زن از حقوق خویش آگاه شود و مرد این حقوق را از راه حق و انصاف به رسمیت بشناسد و قانون از حقوق زن حمایت کند. آن گاه میتوان گفت یک جامعه سالم وجود دارد که زن و مرد در آن برابرند.
در بخشی از کتاب نقد کتاب سبز و بنفش و نارنجی و در تحلیل خفقان موجود ایران معاصر و در سرفصل زن و حجاب سیمین بهبهانی به رویکردهای موجود در جامعه میپردازد و با تجربه زندگی در سه دوره پهلوی اول، پهلوی دوم و پس از انقلاب ۱۳۵۷، در پاسخ به سؤال «شما هر وقت صحبت از آزادی زنان میکنید حجاب را کنار آن گذارید گویا کشف حجاب تنها دلیل آزادی زنان است» میگوید:
تنها دلیل نیست اما یکی از نشانه های آزادی زن است … از نظر من زنی که فکر میکند اگر حجاب نداشته باشد، مرد به او تعرض میکند، فکر سالمی ندارد. اگر مردی هم به زن بیحجابی تعرض کند، باید او را به بیمارستان روانی برد یا به دست یک روانکاو سپرد.
… شما یک بار با پوششی که زن متعصب در جامعه ما به تن میکند رفت و آمد کنید تا ببینید چقدر ناراحت و دست و پاگیر است. آخر کدام زن واقع بین راضی میشود با چنین پوششی در جامعه ظاهر شود. زن دوست دارد جامعه ای داشته باشد که مردانش به حدی از فهم و شعور رسیده باشند که به طرز پوشش او کاری نداشته باشند. مردی که زنی را میبیند و نمیتواند خودش را کنترل کند سلامت نفس ندارد. با این همه من در مورد پوشش زن و مرد آنها را محق میدانم که خودشان تصمیم بگیرند.
حالا اگر ما جامعه ای داشته باشیم که آزادی زن به لحاظ ظاهری . این طور در آن تعریف شود که برای حجاب یا بی حجابی مانعی نباشد چه اشکالی دارد. ببینید این را من بارها گفته.ام عقیدهٔ شخص من این است که حجاب در عفاف و اخلاق و دانش و منش و در هیچ چیز زن مؤثر نیست، ممکن است پوشندۀ حجاب فیلسوف باشد یا روسپی
کتاب سبز و بنفش و نارنجی در ۸ بخش تهیه و تدوین شده است. بخش اول شامل مقدمه گفت و گو کننده، یادداشت سیمین بهبهانی، شعری از مهدی مظفری ساوجی به افتخار سیمین بهبهانی و کتابشناسی شاعر است. سپس گفت و گو آغاز میشود. در بخش دوم گفت و گو با عنوان “شعر”، سیمین بهبهانی به مسائلی مانند سیر تاریخی غزل، تحولات این قالب در دورههای مختلف و در شعر شاعران کلاسیک غزلسرا، غزل معاصر، شعر سیاسی و اجتماعی و ارتباط فرم و محتوا پرداخته است. بخش سوم کتاب به “زبان و فرهنگ عامه” اختصاص دارد و شامل کارکرد زبان و فرهنگ عامه در شعر سیمین بهبهانی است. بهبهانی در این بخش به اهمیت توجه به زبان و فرهنگ عامه و کاربرد آن در شعر شاعران معاصر نظیر نیما و اخوان ثالث و فروغ فرخزاد و احمد شاملو پرداخته است و همچنین به نقش نویسندگانی چون دهخدا، جمالزاده، هدایت و آل احمد در ثبت و گردآوری فرهنگ عامه. بخش چهارم گفت و گو با عنوان “زن” به بحث درباره “زن در ادبیات قدیم فارسی” میپردازد و با بررسی نگاه به زن در دورههای مختلف تاریخی و آثار مهم ادبی ادامه مییابد. “مسایل روشنفکری و دموکراسی” عنوان بخش پنجم کتاب است که به مباحثی چون نقش روشنفکران، دموکراسی و آزادی بیان، موانع دموکراسی در ایران و رابطه هنر و سیاست میپردازد. بخش ششم کتاب درباره “کودتای ٢٨مرداد” است و در این بخش، صحبتهای بهبهانی درباره مصدق، حزب توده، و حال و هوای روز کودتا و روز بعد از آن آمده است. بخش هفتم، درباره احمد شاملو است و در این بخش بهبهانی درباره زبان در شعرهای شاملو، شعرهای عاشقانهاش، جایگاه زن در شعر او و نگاه شاملو به انسان صحبت میکند. و هشتمین بخش کتاب به موضوع “مهدی اخوان ثالث” اختصاص دارد و در این بخش درباره اخوان ثالث و کودتای ٢٨مرداد، تخیل در شعرهای او، وزن از منظر او و همچنین شباهتها و تفاوتهای اخوان ثالث با نیما و مسائل روشنفکری او مطرح میشود.
کتاب سبز و بنفش و نارنجی گفتگوی مهدی مظفری ساوجی با سیمین بهبهانی در ۲۱۳ صفحه است که #انتشارات_نگاه آن را منتشر کرده است

یک پاسخ به “معرفی کتاب سبز و بنفش و نارنجی”