آیین زرتشتی
دین زرتشت یا آیین زرتشتی یکی از کهنترین ادیان جهان و دین رسمی ایران در دوران هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان بوده است. این دین توسط پیامبری به نام زَرْتُشْت (زَرَثُوشْتْرَه / زَرادُشْت) بنیانگذاری شد که تاریخ زندگیاش به درستی روشن نیست؛ برخی او را حدود ۱۲۰۰ پیش از میلاد و برخی حدود ۶۰۰ پیش از میلاد میدانند.
اصول و باورهای اصلی زرتشتی
- اَهورا مَزدا: خدای یگانه، دانا و نیک که آفریننده همه هستی است.
- دوگانگی خیر و شر: جهان میدان نبرد میان نیروهای نیک (سْپِنتَه مَینو) و نیروهای شر (اَنگرَه مَینو یا اَهْرِیمَن) است. انسان با کردار و انتخابهایش در این نبرد نقش دارد.
- سه اصل بنیادین:
- هُومَت اندیشه نیک
- هُوخْت گفتار نیک
- هُورَشْت کردار نیک
این سه اصل راهنمای زندگی زرتشتیان است.
- جاودانگی روح و رستاخیز: زرتشتیان به زندگی پس از مرگ، داوری ارواح، چینَوَد پُل (جایی که روانها پس از مرگ از آن میگذرند) و سرانجام پیروزی نهایی خیر بر شر باور دارند.
کتاب مقدس:
- کتاب مقدس زرتشتسان اوستا است که بخشهایی چون گاتها (گاثاها)، یَسْنا، یَشْتها و وِندیداد را شامل میشود و جایگاهی شبیه به تورات برای یهودیان و قرآن برای مسلمانان دارد.
ویژگیها و تاریخچه
- اوستا در اصل بسیار گستردهتر بوده، ولی بخش زیادی از آن در طول تاریخ (بهویژه هنگام حمله اسکندر و سپس اعراب) از بین رفته است.
- آنچه امروز باقی مانده حدود یکچهارم متن اصلی است.
- زبان اوستا، زبان اوستایی است که یکی از زبانهای کهن ایرانی (همزمان با سانسکریت در هند) به شمار میرود.
بخشهای اصلی اوستا
- یَسنا (Yasna – یَسْنا)
مهمترین بخش اوستا و شامل سرودها و نیایشهاست. بخشی از آن، گاتها (گاثاها – Gāthā)، سرودهایی است که خود زرتشت سروده و اصیلترین قسمت اوستا به شمار میرود. - ویسپَرَد (Visperad – وِسپَرَد)
ضمیمهای بر یسناست و شامل نیایشهای اضافی و توضیحات آیینی است. - وِندیداد (Vendidad – وِندیداد)
کتاب قوانین و دستورهای دینی؛ شامل احکام مربوط به پاکی و ناپاکی، قوانین اجتماعی و آداب مذهبی. - یَشْتها (Yasht – یَشْتها)
سرودهایی در ستایش ایزدان (مانند مهر، اَناهیتا، تیشتر و غیره). این بخش رنگ اساطیری بیشتری دارد. - خُردهاوستا (Khordeh Avesta – خُردهاَوِستا)
به معنای «اوستای کوچک». مجموعهای از دعاها و نیایشهای روزمره که زرتشتیان عادی میخوانند.
- گاتها (گاثاها – Gāthā) در واقع بخشی از یَسنا (Yasna – یَسْنا) هستن.
- یسنا یک مجموعهی بزرگ از نیایشها و سرودهاست، و گاتها پنج سرود بسیار کهن در دلِ آن مجموعه هستن.
- این پنج سرود به زبان اوستاییِ بسیار قدیم (اوستای کهن) سروده شدهان و بر خلاف بقیهی اوستا که بیشتر اسطورهای یا آیینیه، گاتها محتوای فلسفی و اخلاقی دارن.
یعنی اگر بخوایم درست تقسیم کنیم:
- اوستا ۵ بخش اصلی داره (یَسنا، ویسپرد، وندیداد، یشتها، خردهاوستا).
- گاتها زیرمجموعهی یسنا هستن، ولی چون سرودههای مستقیم زرتشتن، همیشه به طور خاص ازشون نام برده میشه.
جایگاه گاتها
- شامل ۱۷ فصل از یسنا هستن.
- به احتمال زیاد قدیمیترین متن دینی ایرانی و یکی از قدیمیترین متون دینی جهان محسوب میشن.
- مضمونشون بیشتر درباره نبرد خیر و شر، انتخاب اخلاقی انسان، ستایش اهورامزدا، و دعوت به هُومَت، هُوخْت، هُورَشْت (اندیشه نیک، گفتار نیک، کردار نیک) هست.

اهمیت اوستا
- منبع اصلی شناخت آیین زرتشتی است.
- هم فلسفهی اخلاقی زرتشت (اندیشهٔ نیک، گفتار نیک، کردار نیک) و هم آیینها و مراسم دینی در آن آمده.
- به دلیل نزدیکی زبان اوستایی با سانسکریت، اوستا برای زبانشناسان هم ارزش علمی دارد.
فلسفه تاریخ در اوستا
اول – پیدایش خلقت از Bundahishn
متن فارسی از بُندَهِشْن (در باب آفرینش)
«به نام آفریننده، اُهْرْمَزْد.
نخست در آغاز، اُهْرْمَزْد آفریدگار نیک، در برابرِ اَهْرِیْمَن (نیروی شرّ) ایستاد.
پیش از همه، اُهرمزد آفرید وُهُو مَنَه (وُهُو مَنَه = اندیشهٔ نیک)، و به یاری آن، آفرینشِ دیگر آفریدگان پیش رفت.
نخستین آفریدهٔ جهان، آسمان بود. سپس آفریده شد آب؛ پس از آن زمین؛ آنگاه گیاهان؛ سپس جانوران؛ و در پایان، مردمان.
در برابر این، از جهان تاریکیِ اهرِیمن نیز پدید آمد:
اَکُومَن (اندیشهٔ بد)، و دیگر دیوان که به ویرانی و آلودگی جهان پرداختند.
از اینرو، آفرینش از همان آغاز، آوردگاهِ نبرد میان نیکی و بدی بود، و انسان در میانهٔ این کارزار، آخرین و مهمترین آفریده است»
خیر و شر ازلی (Dualism)
– متن نشان میده که قبل از خلقت مادی، دو نیرو وجود داشتهاند: اُهرمَزد بهمثابه منبع خیر و اَهرِیمَن بهمثابه منبع شر. نتیجه این است که تاریخ از ابتدا صحنهی مبارزه بین نور و تاریکی بوده است.
– در فلسفه تاریخ این مفهوم به این معناست که تاریخ نه صرفاً اتفاقات تصادفی، بلکه عرصهای اخلاقی است که نیروهای خیر و شر در آن مؤثرند.
ترتیب آفرینش و تقدم مادی بر انسانی
– در متن ابتدا آسمان، سپس آب، زمین، گیاهان، جانوران و پس از آن انسان آمده است. این ترتیب نشاندهندهی یک نظم طبیعی در آفرینش است.
– در فلسفه تاریخ، این ترتیب میتواند به عنوان نوعی الهامبخش مفاهیمِ تکامل، رشد و ظهور انسان در تاریخ دیده شود.
نقش اندیشه و خیر اخلاقی در خلقت
– “Vohu Manah” یعنی اندیشهی نیک، نخستین مخلوق اُهرمَزد است، پیش از مخلوقات دیگر. این به ما میگوید که اندیشهی اخلاقی و جهت اخلاقی در ذات خلقت قرار دارد، نه چیزی که بعداً به شکل فرهنگی یا تاریخی افزوده شده باشد.
– این نقطه قوی برای مقایسه با دیدگاههای دیگر است که انسان یا اخلاق را فقط نتیجهی فرهنگ یا شرایط محیطی میدانند.
خلقت روحی یا معنوی پیش از مادی
– متن میگوید که اول موجودات “روحی یا معنوی” آفریده شدهاند، سپس موجودات مادی. این ایده اهمیت دادن به عالم معنوی، قبل از ظهور مادی، برای فلسفهی تاریخ مفید است: تاریخ فقط تاریخِ مادی نیست بلکه شامل سیر معنا، اندیشه، باور و تجربه روحی هم هست.
- این متن نشان میدهد که تاریخ از نقطهی آغاز خلقت بهعنوان میدان تقابل خیر و شر تصویر شده است.
- ترتیب آفرینش (آسمان → آب → زمین → گیاه → جانور → انسان) نشاندهندهی یک نظم تکاملی در نگاه الهیاتی است.
- قرار گرفتن وُهُو مَنَه (اندیشهٔ نیک) در آغاز، نشان میدهد که اساس خلقت بر اخلاق و معنویت استوار است.
- مسیر تاریخ بشری هم ادامهی همین نظم است یعنی انسان حامل رسالت اخلاقی در این جهان دوگانه است.
دوم – نبرد خطی اَشَه و دروغ تا فرجام نهایی
فلسفه تاریخ در آیین زرتشت بر مبنای یک جهانبینی خطی و غایتمند استوار است که تاریخ را صحنه نبرد کیهانی میان اَشَه (راستی، نظم و نور) و دروگ (دروغ، آشفتگی و تاریکی) میداند. این نگرش، که تاریخ را مسیری از آغاز تا یک پایان قطعی و نیک (فَرَشْگَرد) میبیند، ریشههای خود را در کهنترین بخش اوستا یعنی گاتها دارد.
۱. آغاز تاریخ و دوگانگی بنیادین
آغاز تاریخ جهان، در اوستا، صرفاً یک نقطه زمانی نیست، بلکه لحظه نخستین اختیار و گزینش دو نیروی متضاد است که جوهر هستی را تشکیل میدهند. تاریخ با گزینش آزادانه این دو گوهر مینوی، یعنی سپنتامینو (روح افزاینده) و انگرهمینو (روح کاهنده)، آغاز میشود. زرتشت در گاتها صراحتاً به این دوگانگی ازلی و نقش آن در تعیین مسیر هستی اشاره میکند:
«… آن دو گوهر مینوی که در آغاز، در اندیشه، گفتار و کردار به هم پیوستند. یکی نیکی و دیگری بدی. از این دو، نیکوکاران راه راستی و دروغپرستان راه ناراستی را برگزیدند.» (یسنا، هات ۳۰، بند ۳)
بر این اساس، تاریخ با یک انتخاب اخلاقی آغاز میشود و مسیر آن تا انتها، با نتایج این گزینشها تعیین میگردد. هدف آفرینش مادی نیز، با وساطت اَشَه، هموار کردن راه پیروزی بر دروغ است:
«… و [او] با اندیشه نیک (وهومنه) و اَشَه، سروری را [در جهان] برقرار میکند؛ به ما نیرویی ببخش تا بتوانیم به سر منزل پیروزی نهایی برسیم.» (یسنا، هات ۳۱، بند ۸)
۲. نیروی محرکه تاریخ: اختیار، فرّ و زمان
در اندیشه زرتشتی، حرکت تاریخ توسط مجموعهای از عوامل مینوی و گیتیایی به پیش رانده میشود که مهمترین آنها اختیار انسان، فرّ ایزدی و ساختار زمانی (زروان) است.
الف. اختیار و مسئولیت اخلاقی (موتور اصلی)
نیروی اصلی که این مسیر خطی تاریخ را به پیش میراند، اختیار و کردار انسان است. در فلسفه تاریخ زرتشتی، انسان نه یک تماشاگر منفعل، بلکه عاملی ضروری در نبرد کیهانی است. هر عمل انسان، خواه نیک و خواه بد، در جهت تقویت یکی از دو سوی نبرد قرار میگیرد. زرتشت، مردم را به مشارکت در این فرآیند تاریخی فرامیخواند:
«ای مردمان، از این آیین بهترین را بشناسید، و با گفتار و کردار خویش و اندیشه نیک، هر یک به سوی کمال، راستی و فرجام نیک بشتابید.» (یسنا، هات ۳۰، بند ۲)
ب. فرّ کیانی (نیروی الهی رهبری)
عاملی دیگر که حرکت جامعه و تاریخ را در مسیر اشه تضمین میکند، فرّ یا فرّهی ایزدی (Farr) است. این موهبت مینوی، نیروی الهی شایستگی و توفیق است که به پادشاهان، پهلوانان و پیشوایان نیکوکار عطا میشود تا در نبرد با اهریمن پیروز شوند. از دست رفتن یا گسست فرّ به معنای انحطاط و فروپاشی نظام اجتماعی است. زامیاد یشت به تفصیل به این نیرو میپردازد:
«ما فرّ کیانی نیرومند را میستاییم… فرّهای که با کیها و پادشاهان همراه بود، و به وسیله آن، آنان به هدفهای نیک رسیدند.» (زامیاد یشت، یشت ۱۹، بند ۹)
ج. عامل زمان (زروان)
اگرچه زروان (زمان بیکرانه) خود یک ایزد در بخشهایی از متون زرتشتی نیست، اما ساختار زمانی تاریخ (۱۲۰۰۰ سال) به مثابه چارچوبی لایتغیر، حرکت را مقید میکند. این ساختار تضمین میکند که نبرد در نهایت به سود اهورامزدا به پایان میرسد و ماهیت خطی و غیر دایرهای تاریخ را تأیید میکند.
۳. حرکت در تاریخ: ادوار و غایتمندی
حرکت در تاریخ زرتشتی بر اساس یک طرح کلان ۱۲۰۰۰ ساله است که در متون پهلوی شرح داده شده اما ریشه آن در آفرینش دو گوهر در اوستا است. این ۱۲۰۰۰ سال به چهار دوره ۳۰۰۰ ساله تقسیم میشود: آفرینش مینوی، آفرینش گیتیایی، آمیزش (تاریخ بشر) و جدایی و فرشگرد.
الف. ماهیت حرکت (خطیِ رو به پیشرفت)
برخلاف دیدگاههای دایرهای در برخی ادیان دیگر، تاریخ زرتشتی جهتمند است و به سوی یک کمال ابدی پیش میرود. دوره کنونی (دوره آمیزش)، دوران اوج نبرد است که در نهایت با پیروزی نیکی به پایان میرسد. این حرکت رو به جلو با وعده نوسازی جهان همراه است:
«پس [زرتشت] تعلیم میدهد تا زندگان در راه راستی (اَشَه) برای خداوند کار کنند، و به کمال رسانند نوسازی و تازگی جهان (فَرَشْگَرد) را.» (یسنا، هات ۴۴، بند ۱۶، نقل به مفهوم)
ب. پایان تاریخ: رستاخیز و فرجام ابدی
غایت تاریخ، تحقق کامل فَرَشْگَرد است. این نوسازی جهان، با ظهور منجی نهایی، یعنی سوشیانت (سودبخش)، محقق میشود. سوشیانت در پایان هزارههای تاریخ، به عنوان تجسم پیروزی اَشَه ظاهر میشود:
«ما فرّ کیانی نیرومند را میستاییم… هنگامی که اَستوَتاِرِتَه (سوشیانت)، پیک اهورامزدا و فرزند ویسپتَئوروَری، از آب کیانسیه برآید. او پیروزگر و سودبخش خوانده میشود.» (زامیاد یشت، یشت ۱۹، بند ۹۲)
هدف نهایی این ظهور، پایان دادن به دوره آمیختگی شر و خیر و برقراری یک جهان فناناپذیر و بدون رنج است. فرشگرد به معنای حذف دائمی نیروی پلیدی از گیتی است:
«اوست که جهان و هستی را نوسازی و تازگی بخشد. اوست که دروغ را از هستی براندازد و آن را به همان جایی که از آن برآمد، برگرداند. آنگاه جاودانگی و فناناپذیری برپا خواهد شد.» (زامیاد یشت، یشت ۱۹، بند ۸۹، نقل به مفهوم)
در نهایت، فلسفه تاریخ در اوستا، نبردی هدفمند را ترسیم میکند که از یک انتخاب اخلاقی در آغاز نشأت گرفته و با مسئولیتپذیری انسانها و فرّ ایزدی پیش میرود تا در فرجام، با نوسازی جهان و استقرار نظم ابدی اَشَه، به کمال مطلق خود دست یابد.
فلسفه تاریخ در اوستا
نویسنده: مهدی رزاقی طالقانی

