تحلیل توابع روش‌شناسی مطالعات تاریخی | مهدی رزاقی طالقانی

یادداشت فوق به تحلیل این گزاره می‌پردازد:

روش شناسی مطالعات تاریخی، تابع هستی شناسی و معرفت شناسی مطالعات تاریخی می‌باشد 

این گزاره یک اصل بنیادی در فلسفه تاریخ معاصر است که به طور کلی صحیح و پذیرفته شده است، اما برای یک تحلیل انتقادی، باید ابعاد مختلف آن را بررسی کرد. پاسخ شما می‌تواند شامل یک مقدمه، یک بخش تأییدی (توضیح چرایی صحیح بودن گزاره) و یک بخش انتقادی (بررسی محدودیت‌ها یا دیدگاه‌های مخالف) باشد.

۱. تأیید گزاره:

چرا روش‌شناسی تابع هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی است؟

این گزاره به درستی رابطه سلسله‌مراتبی میان سه حوزه هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و روش‌شناسی را نشان می‌دهد.

روش شناسی مطالعات تاریخی، تابع هستی شناسی و معرفت شناسی مطالعات تاریخی می‌باشد 
تحلیل توابع روش‌شناسی مطالعات تاریخی | مهدی رزاقی طالقانی
  • هستی‌شناسی (Ontology):

    این حوزه به چیستی و ماهیت واقعیت تاریخی می‌پردازد. سوالات هستی‌شناسی تاریخ این است: آیا تاریخ یک جریان خطی و هدفمند است؟ آیا واقعیت تاریخی صرفاً متشکل از رویدادها و فکت‌های مجزا است یا اینکه ساختارها و نیروهای زیربنایی (مانند اقتصاد، ایدئولوژی) وجود دارند؟ آیا فاعل تاریخی (انسان) موجودی آزاد و مختار است یا تحت جبر عوامل دیگر قرار دارد؟

    • تأثیر بر روش‌شناسی: اگر یک مورخ واقعیت تاریخی را از جنس ساختارهای زیربنایی بداند (مانند مارکسیست‌ها)، روش‌شناسی او بر تحلیل ساختاری و کشف قوانین حاکم بر تاریخ تمرکز خواهد کرد. اما اگر تاریخ را حاصل اراده آزاد افراد بداند (مانند برخی لیبرال‌ها)، روش‌شناسی او بر مطالعه زندگی‌نامه‌ها و تحلیل نقش افراد برجسته استوار خواهد بود.
    • معرفت‌شناسی(Epistemology):

      این حوزه به چگونگی شناخت و حدود و اعتبار دانش تاریخی می‌پردازد. سوالات معرفت‌شناسانه تاریخ این است: آیا دستیابی به “حقیقت” تاریخی ممکن است؟ آیا می‌توان به عینیت (Objectivity) در تاریخ رسید؟ آیا تاریخ‌نگاری یک علم است یا یک هنر؟ نقش مورخ در بازسازی گذشته چیست؟

      • تأثیر بر روش‌شناسی:

        اگر یک مورخ بر این باور باشد که دانش تاریخی باید مانند علوم طبیعی بر اساس شواهد تجربی و قوانین علی-معلولی باشد (دیدگاه پوزیتیویستی)، روش‌شناسی او بر جمع‌آوری فکت‌ها، اثبات‌پذیری و تبیین علی تمرکز خواهد کرد. در مقابل، اگر مورخ معتقد باشد که شناخت گذشته تنها از طریق فهم همدلانه و تفسیر متون و اسناد امکان‌پذیر است (دیدگاه هرمنوتیکی)، روش‌شناسی او بر تأویل، فهم و تحلیل زبان‌شناختی استوار خواهد بود.

به طور خلاصه، این گزاره صحیح است زیرا پیش‌فرض‌های ما درباره “واقعیت تاریخ” (هستی‌شناسی) و “چگونگی شناخت آن” (معرفت‌شناسی) به طور ناگزیر نوع “ابزارها و روش‌هایی” را که برای پژوهش تاریخی انتخاب می‌کنیم، تعیین می‌کند. یک مورخ ابتدا در ذهن خود پاسخی برای این سوالات بنیادین دارد و سپس بر اساس آن پاسخش، سراغ روش مناسب می‌رود.

گزاره «روش‌شناسی مطالعات تاریخی، تابع هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی مطالعات تاریخی می‌باشد» یک حقیقت بنیادین در فلسفه تاریخ است که چارچوب تحلیلی مناسبی برای درک رویکردهای مختلف تاریخ‌نگاری فراهم می‌کند
تحلیل توابع روش‌شناسی مطالعات تاریخی | مهدی رزاقی طالقانی

۲. تحلیل انتقادی و دیدگاه‌های مخالف

با وجود صحت کلی گزاره، می‌توان از چند جنبه به آن نقد وارد کرد یا ابعاد آن را عمیق‌تر نمود.

  • رابطه دوطرفه (Reciprocal Relationship):

    این گزاره رابطه را یک‌طرفه (از بالا به پایین) نشان می‌دهد، در حالی که این رابطه می‌تواند دوطرفه باشد. گاهی اوقات، کشف یک روش‌شناسی جدید می‌تواند دیدگاه ما را نسبت به هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی تاریخ تغییر دهد. برای مثال، ظهور روش‌های کمی (آمار در تاریخ) باعث شد تا برخی مورخان به جای تأکید بر فردیت، به دنبال یافتن الگوها و قوانین کلان در تاریخ باشند و در نتیجه، هستی‌شناسی خود را تغییر دهند.

  • نادیده گرفتن نقش عمل‌گرایی (Pragmatism):

    در عمل، بسیاری از مورخان به صورت آگاهانه به این سوالات هستی‌شناسانه و معرفت‌شناسانه فکر نمی‌کنند. آن‌ها بیشتر بر اساس مسئله مورد پژوهش و اسناد موجود روش خود را انتخاب می‌کنند. به عبارت دیگر، شاید گزاره فوق بیشتر یک توصیه فلسفی باشد تا یک توصیف دقیق از فرآیند واقعی تاریخ‌نگاری. مورخان ممکن است با یک روش خاص (مثلاً تحلیل گفتمان) شروع کنند و سپس به صورت ضمنی پیش‌فرض‌های هستی‌شناسانه آن روش را بپذیرند.

  • تعدد و پلورالیسم روش‌شناختی: گزاره فوق ممکن است این تصور را ایجاد کند که هر مورخی باید یک مجموعه کاملاً منسجم از باورهای هستی‌شناسانه و معرفت‌شناسانه داشته باشد. در حالی که در عمل، بسیاری از مورخان از چندین روش مختلف (مثلاً ترکیبی از تحلیل علی و تحلیل فرهنگی) استفاده می‌کنند. این رویکرد التقاطی نشان می‌دهد که مرزهای میان این حوزه‌ها همیشه به وضوح تعیین‌کننده نیست.

نتیجه‌گیری:

گزاره «روش‌شناسی مطالعات تاریخی، تابع هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی مطالعات تاریخی می‌باشد» یک حقیقت بنیادین در فلسفه تاریخ است که چارچوب تحلیلی مناسبی برای درک رویکردهای مختلف تاریخ‌نگاری فراهم می‌کند. این گزاره به درستی نشان می‌دهد که انتخاب روش در تاریخ، یک انتخاب فنی صرف نیست، بلکه ریشه در پیش‌فرض‌های عمیق‌تر ما درباره ماهیت واقعیت تاریخی و امکان شناخت آن دارد. با این حال، تحلیل انتقادی نشان می‌دهد که این رابطه می‌تواند دوطرفه باشد و در عمل تاریخ‌نگاری، عوامل دیگری مانند عمل‌گرایی و نوع مسئله مورد پژوهش نیز در انتخاب روش مؤثر هستند.

 


تحلیل توابع روش‌شناسی مطالعات تاریخی

مهدی رزاقی طالقانی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *