فلسفه تاریخ، تعریف و ابعاد
فلسفه تاریخ در یک تعریف کلی، اندیشیدن درباره تاریخ (به هر دو معنای آن) است. مسائل و مشکلات مربوط به مبدأ و منشاء و چگونگی و چرایی سرنوشت ملت، فرهنگ، تمدن و بشریت اندیشه میلیونها انسان و همچنین مورد توجه همه ادیان اعم از الهی و غیرالهی در طول تاریخ بوده است.
این واقعیت نمودار تلاش فزایندهای است که در زمینه تفسیرهای فرآیندهای تاریخی از سوی اندیشمندان و فیلسوفان هر جامعهای صورت گرفته و نفوذ قابل توجهی میان مردم یافته است.

زادگاه
زادگاه مباحث مربوط به فلسفه تاریخ یونان است. در فلسفه یونان پژوهشهای هردوت و توسیدید، همچنین تحقیقات پلوتارک در باره نیروهایی که تاریخ را به حرکت در میآورند، شاهد این مدعا است. پژوهشهای هرودوت (۴۸۵- ۴۲۵ ق. م) و توسیدید (۴۶۰-۳۳۹ ق. م) درباره نیروهایی که تاریخ را به حرکت درمیآورند، در این زمینه است. توسیدید با روایتی که از جنگهای پلوپونزی عرضه میکند، بر آن است تا نشاندهد، تقدیر بشر با عقل و مراتب آن مناسبت دارد و هرودوت میکوشد تا اراده خدایان را در ظهور حماسهونانیان ضد دشمنان و رقیبان نظامیاش به تصویر کشد.
گامهای آگوستین
بعد از دوره کلاسیک یونان این اندیشه را در آثار آگوستین قدیس (۴۳۰-۳۵۴م)، به ویژه در کتاب شهر خدا وی مییابیم. ظهور فلسفه غیردینی تاریخ به طور کلی به عنوان پدیدهای مربوط به عصر روشنگری تلقی میشود. برخی آگوستین را آغاز فلسفه تاریخ باختر زمین انگاشتهاند، زیرا او پرسش درباره مبدا و غایت تاریخ را طرح کرد و توجه به تاریخیت ذات انسانی ما را، که مبنایی غیر تجربی دارد، برانگیخته است. او معنی این تاریخیت را در شکل خاص مسیحیاش به زبان آورده است.
شهر خدا و شهر دنیا
آگوستین، ملتها را در طول تاریخ به دو قطب شهر خدا و شهر دنیا تقسیمبندی میکند. مردم «شهر خدا» کسانی هستند که مرکزیت آنها همان اورشلیم یعنی زادگاه عیسی مسیح است؛ اینها مردمی خداییاند که به توحید اعتقاد دارند و به خداوند عشق میورزند. نقطه مقابل این شهر، شهر دنیا قرار دارد که مرکزیت آنها شهر بابل است و این امر به دلیل فساد و فحشایی است که در بابل آن زمان رایج بودهاست. مردم شهرِ دنیا، انسانهای مغرور و متکبر هستند و دین اینان ادیان چند خدایی است و مشرک هستند.
امّا باید توجه داشت که در هیچ یک از آثار فوق اصطلاح «فلسفه تاریخ» به کار نرفته است.
ولتر و لفظ فلسفه تاریخ
اولین بار این اصطلاح توسط ولتر در سال ۱۷۵۶م. در کتابی با عنوان رساله در باب رفتار و اخلاقیات ملل به کار رفته است. بعد از وی «وگلنیگ» آلمانی در سال ۱۷۷۶م. و هردر آلمانی نیز در سال ۱۷۸۴م. در کتاب اندیشههایی در باره تاریخ انسانیت و هگل در ۱۸۲۳م. در اثری با عنوان درسهایی در باره فلسفه تاریخ جهان این اصطلاح را به کار بردهاند.
فلسفه تاریخ در معنای جدید

امّا فلسفه تاریخ در معنای جدید کلمه، آن چه که در آثار معرفی شده در بالا دیده میشود، نیست؛ یا حتی در نزد ولتر که برای اولین بار تعبیر فلسفه تاریخ را به کار برد.
فلسفه تاریخ در معنای جدید از اثر هگل اقتباس شده است. در معنای جدید فلسفه تاریخ، فیلسوفان تاریخ طرحی برای تاریخ قائل هستند و تاریخ را مجموعهای میبینند که اجزای آن با یکدیگر ارتباط دارند، هر حادثهای به گزاف رخدادنی نیست و آنچه رخ داده است، مطابق طرحی بوده که به نوبه خود بر حوادثی که بعداً رخ خواهند داد، تأثیر میگذراد، به طوری که هر حادثهای اجازه رخ دادن در آینده را نخواهد داشت.
بر اساس این معنا، کار فیلسوف تاریخ عبارت است از کشف این طرح و افزون بر این پیشبینی نسبی حوادثی که در آینده رخ خواهند داد و تا حدودی ترسیم منحنی مسیر تاریخ که از گذشته آغاز شده، حال را فرا میگیرد و به آینده تعمیم مییابد.
تا حدود نیمه نخست قرن بیستم، یعنی دهه ۱۹۵۰ میلادی، فلسفه تاریخ، معمولاً به معنای تلاش برای دستیابی به مفاهیم و تصورات عام یا انتقادی درباره تاریخ به مثابه سیر حوادث و وقایع بود. لیکن از دهه پنجاه به بعد، معمولاً به معنای دوم آن یعنی تلاش برای تدوین مفاهیمی عام یا انتقادی درباره تاریخ به مثابه تحلیل و ارزیابی ما از حوادث و وقایع به شمار رفته است.
این فلسفه تاریخ است
نویسنده: دکتر مجید کافی
از این نویسنده یادداشتهای زیر در سایت www.mrtaleghani.com آمد است
۱- معنای تاریخنگاری | مجید کافی
۲- نقد فمنیسم بر تاریخ سنتی | مجید کافی

2 پاسخ به “این فلسفه تاریخ است | مجید کافی”
سلام بعضی از خ های تاریخ ح درج شده است
بررسی شد و ممنون از تذکرتون